موتی


    mortal

پیشنهاد کاربران

حیوان خواهی از نوع مرغ و خروس در زبان لری
الْمَوْتَی: مردگان، فناپذیران، خاکیان، حرکت کنندگان در بُعْدِ جسدی،
انسان تا قبل از زنده شدن حقیقی به ذات اقدس الهی ( در مرتبه یِ جسدی و فناپذیریست ) و این بُعدِ توهمی مادی را حقیقت خود دانسته و هر لحظه در پی احوال تازه ای در تعب و خروش است. آری دنیای مردگان همین عالم خاکیست که انسان در آن سیر می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

تقدیم به پارسایان و زنده دلان
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

فرشته مرگ:موتی

بپرس