بسیار عالی و جذاب ممنون که تمام معانی مهارت را قرار دادید من در سایت بهارمن هم یک مقاله مفید با موضوع مهارت های زندگی خواندم
زبر دستی، تسلط
حمید رضا مشایخی - اصفهان
مَهارَت
شاید " مهارت " از " مِهتَری " پارسی برگرفته شده باشد.
تسلط
توانمندی های که به ما کمک میکند با چالش ها و نیازها روزمره کنار بیاییم. . .
تخصص
مهارت: توانایی یا زبردستی ذاتی یا به دست آوردنی، شناخته و پذیرفته شده در انجام دادن کاری مادی یا نا مادی به بهترین گونه یا داشتن دانشی در زمینه ای ویژه که به دارنده ی آن این توانمندی را می دهد تا در باره ی آن کار یا دانش داوری کند.
مهارت یا مهاره از مهار ه ( دونقطه ) ساخته شده
ورزه= مهارت، عمل= کارکرد، کنش، کردار، کار، خوش نوازی، نیکو نوازی،
خوب نوازی، کارسازی، چُستی، شِولِش، ورزندگی، توانش، تایپون، ژاتور،
کایوش، خُبرگی، زبردستی، سررشته، چالاکی، چرب دستی، تردستی، ترفند،
... [مشاهده متن کامل]
استادی، کاردانی، چیرگی، چیره دستی، زبر دستی
ورزیدن= عمل کردن
ورزیک= عملی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
# Taksoo
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#ضیا - همایون
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
برنامه ریزی دقیق ومتعادل برای ترتیب افکار واعمال واهداف = قسط کردن مهارت یادگیری اعتدال وپذیرفتن عدل وافزایش قدرت فهم ویادگیری با افزایش آگاهی وعلم حقائق.
کسیکه نمیتواند یا سخت یادبگیرد ( بهر دلیلی بجز دیوانگی ) ؛ دلیل نمیشه که عدل وجود ندارد وعدالت بی معنی میداند!
حسّ ششم = حسّ یادگیری وفهم.
finesse
Knack
خوش دست و پنجگی . [ خوَش ْ/ خُش ْ دَ ت ُ پ َ ج َ / ج ِ ] ( حامص مرکب ) خوشنوازی . نیکونوازی . خوب نوازی . || زبردستی . مهارت .
توانایی انجام کار به نحو مطلوب
بِشولِش=مهارت ، چُستی ، کارسازی ، باهوشی
سررشته
مهارت :استعداد
معنی کلمه مهارت : ماهر بودن
استعداد
احاطه، استادی، تبحر، تردستی، ترفند، تسلط، چالاکی، چربدستی، چستی، حذاقت، خبرگی، زبردستی، سررشته، فراست، ماهری، چیره دستی، کاردانی
پیش از اینکه برابر و همتای واژه ای را بسازیم باید آنرا ریشه یابی کنیم ( ! فکر نمیکنم لغت مهارت عربی باشد!
ماهر بودن در کاری، استاد بودن
مهارت=ورزندگی
توانگری
استادی
توانش<< توانایی پیشرفت>>
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کایوش ( سنسکریت: کایوشَلیَ )
ژاتور ( سنسکریت: چاتورَ )
نایپون ( سنسکریت: نائیپونیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)