منجنیق

/manjaniq/

    catapult
    ballista
    mangonel
    war-engine
    balliste
    war engine
    derrick

فارسی به انگلیسی

منجنیق کوچک
winch

مترادف ها

arbalest (اسم)
منجنیق، وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد، الت پرتاب تیر و زوبین و گلوله

catapult (اسم)
منجنیق، سنگ انداز

پیشنهاد کاربران

پَلکَن ( بلکن )
منجنیق ؛ جان دهنده به جسم جامد. منشعب از منجی
حرف ق یا ک در آخر کلمه برای ایجاد اسم.
ریشه ی کلمه ی منجنیق منشعب از منجان بر وزن مفعال به معنی جان دهنده مثل کلمه ی مصباح به معنی روشن کننده یا مفتاح یعنی باز کننده یا مسمار به معنی سرخ کننده یا داغ کننده.
میان جنگ:منجنیک.
قلب سپاه.
مجانیق. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ منجنیق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : و لشکر سلطان مجانیق و عرادات بر جانب قلعه راست کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 329 ) . و در مقدمه
...
[مشاهده متن کامل]
لشکر بسیاربا آلات مجانیق و اسلحه به شادیاخ فرستاد. ( جهانگشای جوینی ) . و برابر برج عجمی مجانیق راست کردند. ( جامع التواریخ رشیدی ) . هولاکوخان فرموده بود که تا از بالا و زیر بغداد جسر بسته بودند و کشتیها معد داشته و مجانیق نصب کرده. . . ( جامع التواریخ رشیدی ) . و رجوع به منجنیق شود.

باره کوب . [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) آلتی جنگی تخریب باره و حصار و دژ را. منجنیق . ابزاری چون توپ و تانک امروز.
دژکوب
کلماسنگ ، فلاخن ؛ فلخم ، کلاسنگ ، فلخمه ، فلخمان=منجنیق
خود واژه ی منجنیق به گمانم یونانی باید باشد
یلکن

بپرس