مستی

/masti/

    drunkenness
    intoxication
    rut
    inebriation
    freakout
    jag

فارسی به انگلیسی

مستی اور
heady, intoxicant

مستی بهانه کردن
he pretended to be drunk.

مستی سنج
drunkometer

مترادف ها

intoxication (اسم)
کیف، مستی

bun (اسم)
مستی، نان کماج، یکجور کلوچه یاکماج، دم خرگوش

drunkenness (اسم)
مستی، نشئه

inebriation (اسم)
مستی

drunken state (اسم)
مستی، خماری

kaif (اسم)
مستی

inebriety (اسم)
مستی

tipsiness (اسم)
مستی، لولی، سرخوشی

پیشنهاد کاربران

سکر، خوشی، نوشیدن باده
مستی ؛ در این کلیدواژه قانون تغییر شکل حروف در ریخت و نمای ساختمان کلمه اعمال گردیده است.
یعنی حرف ( س ) که از محل صدور آوای آن قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد مثل موسیقی و موزیک در اینجا قابل مشاهده است.
...
[مشاهده متن کامل]

البته غالب سازی کلمه نباید با کلماتی مثل مستقیم که از استقامت منشعب شده اشتباه گرفته شود.
فلذا کلمه مستی تغییر ریخت یافته ی کلمه ی مزتی می باشد به معنی کامیاب شدن و مزه گرفتن به معنی پُر شدن و دریافت کردن چیزی می باشد.
روند جریان مفاهیم در کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی مستی به کلماتی از قبیل ( مزه مزیت مضمون مزمن مصرف مزان مثانه مزدا مزدک موزیک و. . . ) خواهد رسید.
در واقع ریشه ی اصلی کلمه ی مستی دو حرف ( م ز ) می باشد به معنی هستی و بودن و وجود یک مفهوم مادی یا معنایی.
بار معنای مخالف کلمه ی مز از زاویه ی بازچینی حروف معکوس کلمه ی زم به معنی نیستی و نبودن می باشد مثل زمان زمین زمزمه زمستان ضمیر و. . . که هرکدام بر مبنای مفهوم نبودن تعریف خاص خودشان را دارند.
قانون چینش حروف معکوس مثل جرح و حرج به معنی آشکار شدن یا قدح و حدقه به معنی کاسه ی بی جان و جان دار یا فلکه و کلاف یا فرض و ظرف و. . .
هرچند که در روند جریان مفاهیم برای کلمه ی مز نیز نباید با کلماتی مثل مصدر که از صدور می باشد اشتباه گرفته شود.
چنانچه حروف مصوت نیز در بین دو حرف ( م ز ) یا بالعکس ( ز م ) جانمایی شود پهنه ی وسیعی از مفاهیم را به میان می آورد مثل موزیک مازندران میثم میز و. . .
یا جانمایی حروف صامت بین دو حرف م ز یا ز م مثل مغز یا مرز یا سرما و زوم و. . .
در واقع تفکیک کلمات از زاویه جهان بینی و قوانین ایجاد کلمات لازمه ی اصلی رسیدن به اصل مفهوم هر واژه و لغت می باشد.
البته در مورد دو کلمه ی مضمون و مزمن که به لحاظ بار معنایی مرتبط با کلمه ی مستی می باشد قانون باب ها در این دو کلمه اعمال گردیده است مثل فلسفه زلزله سلسله سمسام و. . .
در یک تعریف خلاصه از زاویه ی سخن خود کلمه اصطلاح مست شدن به معنی مزه کردن چیزی جهت میزان شدن دارای معنا و مفهوم می باشد .

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی مستی از ریشه ی واژه ی مست و ی فارسی هست
مستیمستیمستیمستی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی مستی از ریشه ی واژه ی مست و ی فارسی هست
مُستی شاید پایه واصل مصیبت باشد.
مُستی مکن که نشنود او مُستی .
زاری مکن که نشنود او زاری*
رودکی**
مُسِیَه به لری یا فارسی کهن که به مصیبت گراییده است.
خواهش میکنم کامنت فرستاده شده پیشین را پاک کنید من درست ننوشتم بی مست خرسند و خشنود است کامنت پیشین را نادرست نوشتم مکنزی بی مست را خرسند گفته
ای کاش هرکس میتوانست کامنت خود را پاک یا ویزایش کند
مُست هم گله مند و شکوه مند و ناخرسند است و هم خرسند و خشنود
مکنزی در فرهنگ پهلوی خرسند و خشنودگفته
به مستی رسید این از ان ان از این
چنان تنگ شد بر دلیران زمین
مستی لباتم
Masty
مُستی
زاری -
به مستی رسید این از ان ان از این
چنان تنگ شد بر دلیران زمین
8 مرحله مستی 1ـ گرم 2ـ داغ 3ـ لول 4ـ شنگول 5ـ پیان 6ـ پاتیل 7ـ زوار، 8 - زوال
مستی ، سست شدن با می و شراب ،
مستی : گله ، گلایه ، شکایت ، اعتراض
مستی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "مستی " می نویسد : ( ( مستی در پهلوی در ریخت مستیه mastīh به کار می رفته است . ) )
( ( بدان مستی اندر دهد سر بباد
ترا روز جز شاد و خرم مباد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )

سکر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس