وضع، حالت، مزاج، چگونگی، پز، طرز ایستادن یا قرار گرفتن
kidney(اسم)
کلیه، مزاج، نوع، خلق، گرده، قلوه
organism(اسم)
مزاج، اندامگان، ترکیب موجود زنده
پیشنهاد کاربران
این واژه با یک دگرگونی معنایی از زبان پارسی باستان وارد زبان عربی شد تا زمان ساسانیان ما واژه ی مزه رو مزاگ می گفتیم ک این واژه به عربی شد و تازی ها اون رو مزاج گفتن این ب کنار معنای این واژه مزه هست ولی در عربی شد سرشت و خوی و . . .