مرهم

/marham/

    salve
    balm
    embrocation
    ointment
    unction
    unguent
    ointmrnt

فارسی به انگلیسی

مرهم اسا
demulcent

مرهم بافت های مخاطی
demulcent

مرهم چسباندن
poultice

مرهم رقیق
liniment

مرهم زخم
dressing

مرهم گذاشتن روی سوختگی
salve

مرهم نه
one who applies an ointmant to a wound, dresser

مرهم وازلین
petrolatum

مرهم کاری
application of ointments, dressing of wounds

مرهم کش
spatula, slice

مترادف ها

plaster (اسم)
مشمع، مرهم، ضماد، گچ، ارزه، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف

inunction (اسم)
روغن مالی، تدهین، مرهم، مسح، مرهم گذاری

unction (اسم)
نرمی، روغن مالی، تدهین، مرهم، روغن، چرب زبانی، مرهم گذاری، حظ، لینت، پربرکتی، تلذذ

balm (اسم)
خوشبویی، مرهم، بلسان

dressing (اسم)
ارایش، لباس، مرهم، مخلفات، چاشنی، سس، مرهم گذاری وزخم بندی

balsam (اسم)
مرهم، بلسان، درخت گل حنا

salve (اسم)
مرهم، ضماد، مرهم تسکین دهنده

ointment (اسم)
مرهم، روغن، پماد

copaiba (اسم)
مرهم

unguent (اسم)
مرهم، خمیر، روغن

oil (اسم)
مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی

پیشنهاد کاربران

مرهم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هتوان hatvān ( کردی )
پماد pemād ( پارتی: pemādag )
ویمازن vimāzan ( اوستایی: vimāżangh )
واژه مرهم
معادل ابجد 285
تعداد حروف 4
تلفظ marham
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: مراهم]
مختصات ( مَ هَ ) ( اِ. )
آواشناسی marham
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
مرهم دارویی است که بر رخم و بر تن مالند مالهم ملهم در زبانهای هندی نیز مالا و ملهم است که پیداست از مالیدن و مشتن امده و همچنین واژه پماد که فرانسوی است نیز از ریشه پمال بمال است در زبان پارسی د/ل بهم گردند مانند کلید/کلیل - دمبه/لمبه - و نیازی نیست که بگویم در پارسی ل/ر نیز بهم میگردد
Salve
مرهم واژه ای ایرانی باستانی است.
در گفتار لری مَلهم یا مَلَم گفته می شود. در زبان های ایرانی و گویش های فارسی حرف های ( ر، ل ) به جای هم به کار می روند و در گذر زمان گاهی جایگزین هم شده اند.
آقای جدیری کلمه ای که با رحم و رحیم و رحمت هم خانواده باشد آن مرحم است نه مرهم.

دارویی که بر زخم نهند

بپرس