لیک

/lik/

پیشنهاد کاربران

لیک در گویش لکی به معنای قطعه قطعه است.
خود
( حرف ربط ) ولیکن. اما. ( ناظم الاطباء ) :
بشد که یاد خوشش باد روزگارِ وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا
حافظ
خود غم دندان به که توانم گفتن.
رودکی.
خود از شاه ایران بدی کی سزد؟
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
خود دور بی انصافان بگذشت در این شهر
زیرا بجهان چون شه ما دادگری نیست.
سنائی.
خود بحضورسگی بحر نگردد نجس
خود بوجود خری خلد نیابد وبا.
خاقانی.
خود چه زیانت کند گر بقبول سگی
عمر زیان کرده ای از تو شود محتشم.
خاقانی.
گفتی اگرچه خسته ای غم مخور این سخن سزد
خود بدلم گذر کندغم ببقای چون تویی.
خاقانی.

در گویش گیلکی، لیک ( lik ) به معنای سوراخ است.
در مقابل=اما ، ولیکن
گرچه دیگر جان تهدید و زندان رفتن و محرومیت
از حقوقم را ندارم اما همه اینها در برابر درد گزش وجدان هیچ است. وجدانی که به من میگوید اگر تقدیر نعمت قلم
را به تو ارزانی داشته است در مقابل بار گران از حق نوشتن و دفاع از هموطنانت را هم که عاشقشان هستی بر
دوشت نهاده است
مخفف لیکن، ولی ، اما
پیمانه
ولیکن، ولی، زیرا
در گویش زبان بختیاری لیکLik به معنای سوراخ وحفره است، ودر تلفظ مانند ( لیک Layk ) نیست، مابه تلفظ هم باید دقت کنیم.
در گویش زبان بختیاری واژه لیک به معنای سوراخ میباشد.

بپرس