mourn
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
عزا، ماتم، سوگواری، عزاداری، سوگ
عزا، زاری، سوگواری، مرثیه خوانی، عزاداری
سوگواری، عزاداری
پیشنهاد کاربران
در پارسی میانه فعل هَنگراییدن بمعنای عزاداری کردن بکار می رفته، و ریخت صفت مفعولی ان، یعنی 'هنگروده' ، معنای عزادار، سوگوار، آزرده و پریشان می رسانده است. اگر ما بخواهیم این فعل را به ریخت کنونی خود دراوریم، صورت ان 'اَنگراییدن'، و دیسه ی صفت مفعولی ان 'اَنگروده' خواهد بود، همانگونه که امروزه 'هَندازه' را 'اندازه' ، و 'هَندیشه' را 'اَندیشه' می خوانیم.
... [مشاهده متن کامل]
این فعل مرکب است از پیشوند 'هَن' یا 'اَن' که بمعنای هم است و در افعالی چون 'اندیشیدن'، 'انداختن'، 'اندودن' نیز دیده می شود، و ستاک 'گراییدن' که اینجا معنای 'خم شدن' و 'تکیه دادن' می دهد، پس از دیدگاه ریشه شناختی این فعل به خم کردن سر عزادار بر شانه ی خویشاوندان و همدردان او اشاره دارد. به نظر بنده احیا کردن این فعل برای زبان پارسی سودمند است زیرا دامنه ی واژگان رایج را گسترش می دهد؛ و از ان رو که این فعل از نظر ساختاری همانند دیگر فعل ها است، از هماهنگی و سازگاری واژگان زبان نمی کاهد. افزون بر این، دارای معنای تحت اللفظیِ بسیار زیبایی است که بنده در سطور پیشین از ان یاد کردم.
نمونه کاربرد ان در پارسی میانه:
ud ka - š āgāhīh az ganǰ ašnūd dil hangrūdag kard. ( Anklesaria, 1935, p. 24 )
ترجمه: و هنگامی که او اگاهی از گنج شنود ( یافت ) ، دلش انگروده ( عزادار، سوگوار، پریشان، آزرده ) شد.
منابع:
A Concise Pahlavi Dictionary
Parsig Database
... [مشاهده متن کامل]
این فعل مرکب است از پیشوند 'هَن' یا 'اَن' که بمعنای هم است و در افعالی چون 'اندیشیدن'، 'انداختن'، 'اندودن' نیز دیده می شود، و ستاک 'گراییدن' که اینجا معنای 'خم شدن' و 'تکیه دادن' می دهد، پس از دیدگاه ریشه شناختی این فعل به خم کردن سر عزادار بر شانه ی خویشاوندان و همدردان او اشاره دارد. به نظر بنده احیا کردن این فعل برای زبان پارسی سودمند است زیرا دامنه ی واژگان رایج را گسترش می دهد؛ و از ان رو که این فعل از نظر ساختاری همانند دیگر فعل ها است، از هماهنگی و سازگاری واژگان زبان نمی کاهد. افزون بر این، دارای معنای تحت اللفظیِ بسیار زیبایی است که بنده در سطور پیشین از ان یاد کردم.
نمونه کاربرد ان در پارسی میانه:
ud ka - š āgāhīh az ganǰ ašnūd dil hangrūdag kard. ( Anklesaria, 1935, p. 24 )
ترجمه: و هنگامی که او اگاهی از گنج شنود ( یافت ) ، دلش انگروده ( عزادار، سوگوار، پریشان، آزرده ) شد.
منابع:
عزاداری بیان امید مشترکی است، که به پایان رسیده است. چون همه ما با امید میاییم، تا که برویم. اگر یک نفر دگر جزو این دنیا نبود، باور می کردیم، که آن شخص هنوز زنده است و با اینکه دگر اینجا نیست، قلب ما را
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بر روی خود گشاده و به اشتراک گذاشته و احساسات او پس از رفتن وداع و یا عزاداری را نمایان می سازد. مردم و خانواده های دوست داشتنی می بینند، که اوضاع چگونه باید ادامه می یافت و هنوز هم ناراحت کننده است، که آن شخص دگر در بین ما نیست. اما خود انسان رستگاری یافته است و در کمال افتخار آرامش می گیرد. پس اگر او بعد از مرگ هم در یاد ما زنده ماند، دگر مرگ اصلا سخت نیست. از آنجایی که حتی والدین فرزندان خود را آنطور که خدا ما را می شناسند، نمی شناسند، میخواهند، ما را از درد کشیدن دور کنند. خداوند متعال ما را در قلب می شنوند و دقیقاً می دانند، که چه کسی چه خواسته ای را دارد. با این حساب به مردگان فکر می کنیم، خداوند متعال ان شاء الله همه رفتگان را در آرامش روحی و اوج مقام الهی قرار می دهند، الهی آمین.
سوگ
پرسه، پرسه نشینی، تعزیت، تعزیه، روضه، سوگواری، ماتم، مصیبت