عشق، شور، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، احساسات شدید، اغراض نفسانی
rapture(اسم)
ربایش، حیرت، جذبه، شور، خلسه، شعف و خلسه روحانی، حالت جذب و انجذاب، وجد روحانی، از خود بیخودی
sensation(اسم)
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس
craze(اسم)
ترک، دیوانگی، شوق، شکاف، شور
phrensy(اسم)
دیوانگی، شور
briny(صفت)
شور، نمکین، مثل اب دریا
saline(صفت)
شور، نمکین، نمک دار
salty(صفت)
شور، نمکین، نمکی
پیشنهاد کاربران
شور خواستن و شوق رسیدن در موسیقی شور در آفریدن و شوق در اجرا در رقص شور در حرکت و شوق در هماهنگی در آواز شور در احساس و شوق در بیان. در نقاشی و مجسمه سازی: شور در ایده پردازی، شوق در آفریدن اثر ... [مشاهده متن کامل]
در شعر و ادبیات: شور در تخیل، شوق در نگارش و بیان. در مدیتیشن: شور در شروع تمرین، شوق در رسیدن به آرامش و آگاهی. در نیایش: شور برقراری ارتباط عمیق، شوق نزدیک شدن
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه شور برگرفته از زبان پهلوی 𐫢𐫇𐫡 مقایسه با فارسی میانه ( swr /sōr/ ) . هم خانواده کردی شمالی şor، s�r، کردی مرکزی سوێر ( sw�r ) ، شور بلوچی ( šōr، šowr ) ، بلوچی سور ( sowr ) ، هارزانی سور ( s�r ) و پشتو ښرنه ( x̌arǝ́na، "سالین" ) . شاید از زبان پروتوایرانی *sauraH ( "نمک" ) ، از پروتو - هندواروپایی *s�Hros ( "ترش، شور" ) . ... [مشاهده متن کامل]
از سانسکریت शत ( śata ) ، از پروتو - هندوایرانی *ćat�m، از پروتو - هند و اروپایی *ḱm̥t�m. هندی सौ ( sau ) ، اردو سو ( sau ) ، گجراتی સો ( پس ) ، آسامی শ ( xo ) را مقایسه کنید. • منبع. Elena Bashir, Maula Nigah, Rahmat Karim Baig ( 2022 ) “شور”, in�A digital Khowar - English dictionary with audio, second edition, Chicago, I. L. : South Asia Language and Area Center, �University of Chicago, archived from�the original�on�2023 - 01 - 19.
شور : ذوق ، هیجان ، تحرک شور:نمکین ، نمک دار ، بانمک زیاد ، شور=مشورت ، همراه مکالمه دیگران شدن، شور= با مشدد خواندن ر درزبان لکی به معنای //گشاد ، بزگتراز تن وهیکل ، گل وگشاد ، //است .
آریایی: شور با واژه هایی مانند salt و saline همریشه است. نزدیکتر به واژه شور را در زبان های اسلاوی میابیم. نمک به روسیsol و شور به اوکراینیsolonyy است.
شور / سور / سار / شار و بعد ها شیر ( مایع ) همگی از حرکت و جابجایی آمده اند و گاها به معنای جشن در سور و بزم نیز بکار گرفته شد شهر / شعر / سُر / شُر / شراب ( اب جاری و حرکت آور ) مشروب نیز از آن ساخته شد / ساری و جاری ( مجری و اجرا و . . . بعد ها از آن ساخته شد ) . . . همگی یعنی حرکت و جاری ... [مشاهده متن کامل]
شور = ناراحتی ( حرکتی ک با ناراحتی باشد / التهاب ) مانند شورش در شهر = حرکت ناراحت وار در شهر / بعدها در غذا به انچه ک باعث شور و شادی میشده شور نمک گفته شد شار = جاری شده / ساری شده ( ابشار = شارش و حرکت اب / افشار = مجریان بالا دستی = حاکمان سار = مرکز ( کنترل ) / افسار = کنترل بالا ( مرکز کنترل ) / جریان بالا ( اشاره به کسانی ک کنترل جایی را بر عهده دارند توضیح اینکه اف با آپ / Up / آپر / upper / اَبَر / اَبر / بَر / پَر ( پریدن / آپریدن - - ؟ افریدن ) / فَر ( شکوه و بالایی و بزرگی ) و . . . . همریشه می باشد
شیر، خورشید، شمشیر شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، شَرَیان شارژ شده و دارای قدرت شارش. حتی کلمه ی شیر آب نیز به مفهوم شارش جریان آب مرتبط با کلمه شیر می باشد. شیرین؛ دارای انرژی، انرژی دهنده، شارژ کننده ... [مشاهده متن کامل]
شور؛ نمک، ایجاد کننده ی شرایطِ آزاد شدن انرژی، آزاد کننده ی انرژی، شورانگیز و شور آفرین. خورشید؛ خوری که در آن هور و حرارت جریان داشته باشد، جذب کننده و خورنده ی هور و نهایتاً خروش شادی. مقابل هورشید به مفهوم هور دهنده برای ایجاد شادی. شمشیر؛ چَم شیر، نوعی خاص از شمشیر که دارای اِنهنا با طرح قوسی به مفهومِ نمادی از قدرت و قهرمانی و پهلوانی است. سمت بیرون قوس نماد پهلوانی و انعطاف و نرمش و مدارا و سمت داخل قوس نماد یک قدرت غالب و نوک تیز شمشیر نماد قهر و قدرتِ نافذ و فرورَوندگی برای افراد خاص و شرور. در یک تعریف خلاصه، شمشیر یعنی شارش هدفمند. چَمْ؛ قِلِق ، رَوش، آداب، حساب، دارای جهت، هدف
شور در گویش دشتی شستن، میشورم ( همان میشویم هست ) بشور ( در فارسی بشوی، بشور )
سور، در گویش دشتی به غذای پرنمک سور میگویند، به آب شور دریا و رو ام آب شور میگویند. و به ندرت شور برای معانی که سور به کار میرود به کار میرود. گمانم برای شور معنای اشتیاق درست تر هست. گرچه خدا میداند .
دستگاه شور از دستگاه های موسیقی ایران است، که توسط بسیاری مهم ترین دستگاه موسیقی ایرانی دانسته می شود. این دستگاه منشأ چند آواز مهم در ردیف موسیقی ایرانی است ( ابوعطا، بیات ترک، افشاری و دشتی ) و دانگ اصلی آن، جزو دانگ های پایه در موسیقی ایرانی دانسته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
برخلاف برخی دیگر از دستگاه ها، دستگاه شور همنام یکی از مقام های قدیم موسیقی ایرانی نیست. درجات شور با مقام حسینی مطابقت دارند اگر چه برخی از گوشه ها با فواصل مقام فرعی جان فزا تطبیق دارند. در ردیف های مختلف موسیقی، گوشه های مختلفی برای این دستگاه برشمرده شده، اما مهم ترین گوشه هایی که در بیشتر این ردیف ها آمده اند شامل شهناز، گریلی، ملا نازی، بزرگ و رهاب می شود. تحلیل ردیف های موسیقی مختلف ایرانی توسط برونو نتل نشان داده که بین گوشه هایی که برای دستگاه شور برشمرده اند، و ترتیبی که برای آن ها قائل هستند تفاوت قابل توجهی وجود دارد. رایج ترین گوشه ها از نظر اجرا شامل درآمد، سلمک و شهناز هستند. به عقیدهٔ فرهاد فخرالدینی، نام «شور» ریشه در زبان عبری دارد و در عصر ساسانی وارد زبان فارسی شده است؛ مصدر «شور» در عبری، ریشهٔ واژهٔ عبری «شیر» ( به عبری: שירה ) است که به معنای آواز و سرود است؛ این نظر فخرالدینی تابع نظر عباس اقبال آشتیانی است که در کتاب «شعر و موسیقی در ایران» نوشته است: واژهٔ «شعر» عربی نیست بلکه معرب است و از واژهٔ عبری «شیر» ریشه می گیرد. مهدی برکشلی در مقدمهٔ کتاب ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی دستگاه شور را دارای ریشه ای بسیار قدیمی و آن را «مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات» ایران می داند. با این حال، برخلاف برخی دیگر از دستگاه ها ( نظیر نوا، سه گاه و چهارگاه ) که همنام مقام های موسیقی قدیم ایران هستند و از آن ها نشئت گرفته اند، شور جزو مقام های اصلی موسیقی قدیم ایران نبوده است. بررسی گوشه های مختلف این دستگاه نشان می دهد که دستگاه شور با فواصل مقام حسینی مطابقت بیشتری دارد، اگر چه برخی از گوشه ها که در آن درجهٔ پنجم متغیر است ( نظیر زیرکشِ سلمک یا گلریز ) با فواصل مقام فرعی جان فزا تطبیق دارند. برخی از ردیف دانان، از جمله مهدی برکشلی و داریوش صفوت، ذکر کرده اند که فواصل شور در قدیم بر فواصل حسینی مطابقت داشته و از آن با نام «شور قدیم» یا «شور و شهناز» یاد می کنند، و در مقابل آنچه امروزه به عنوان دستگاه شور شناخته می شود را «شور جدید» می نامند.
در آشپزی ایرانی، به سبزیجاتی که در آب شور نگه داشته می شوند، شور یا شوری می گویند. هدف از اینکار تازه نگاه داشتن و طعم دار کردن سبزیجاتی مثل خیار، گل کلم، لوبیای سبز، کلم برگ و… است. برای طعم دار کردن شورها معمولاً از ترخون، سرکه و سیر استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
فصل تهیهٔ شور معمولاً اواخر پاییز است که سبزیجات تازه به فراوانی یافت می شود. به فرایند تهیهٔ شور در اصطلاح شور انداختن می گویند. مواد اصلی نگهدارنده در شور محلول سرکه، نمک و آب است. سبزیجات مناسب برای شور شامل خیار قلمی، گل کلم، هویج، سیر و پیاز می باشند. ادویه مرسوم فلفل سیاه، سیر و سبزیجات معطر مانند ترخون، برگ مو یا برگ آلبالو است. • خیارشور • کلم شور • شور مخلوط • شور نخود فرنگی • شور چغاله • شور برگ انگور • شور ذرت • شور غوره • شور زیتون • شور گوجه سبز • شور کلم قرمز • شور گل کلم با آب لبو • شور کلم بروکلی • شور فلفل قرمز • شور چنبر خیار
مشورت ، رایزنی، گفتگو
زبان شور ( şor ) یکی از زبان های ترکی تبار است که توسط ۲٬۸۰۰ نفر در منطقه ای به نام کوه شور، در استان کمروو در جنوب غرب سیبری در جمهوری روسیه صحبت می شود. اگر چه که جمعیت همهٔ شورها در این منطقه بالای ... [مشاهده متن کامل]
۱۲٬۰۰۰ نفر است. در حال حاضر، همهٔ شورها به زبان شور سخن نمی گویند، زیرا که این زبان دچار کاهش گویشور از سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۰ شده است.
کردی جنوبی: سوّر sur
شور=تلخ مخالف این دو کلمه=شیرین
#شور به چم و معنی نمکین ایران باستان : *solH. سُوَلا پارسی میانه : sol سُول پهلوی: SOR سور پارسی نو : شور این واژه از راه زیر وارد زبان انگلیسی شده است ... [مشاهده متن کامل]
هند و ایرانی: *s�h₂ls. سِهلس لاتین: sāl. سِل آلمانی کهن: *saltą. سالتا انگلسی: salt نمک این واژه هنوز در پاره و برخی از گویش های کردی به نمک solin. سولین میگویند برگرفته از نبیگ ( کتاب ) پهلوی رویه ی ( صفحه ) ۷۵ و ۲۰۳ @iranaryan
واژه ( شور ) در زبان پارسی به چمِ ( نمکین ) با واژگانِ ( سور/سورَگ ( سورَک ) ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی به چمِ ( نمکین/نمک ) از یک بُن و ریشه است. همچنین واژگان ( شور ) ، ( سور ) ، ( سورَک ) با واژه ( salt ) در زبانِ انگلیسی از یک ریشه می باشند که در میانِ آنها، دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) رُخ داده است. ... [مشاهده متن کامل]
چنانکه در رویه یِ 75 و 203 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:
شور شور یک واژه پارسی سره است که از دو سو خوانده و معنی میدهد، یعنی خود را معنی میکند. شور 🔄 روش هر چه شور بخورد روش میشود. همچنان!! شور = شه، ور شه = خوب ور = در/دروازه ... [مشاهده متن کامل]
فکر خود را به واژه نیکی بگیرید. شور = دروازه خوبی. کردار نیک. !! روز شمار. !! شور = به خوبی آغاز کردن، سنجیده پیش رفتن. شور = نام و نشان. شور به نیکی بخور تا نام نیک کمایی نمایی. مرد نمیرد به مرگ، مرگ ازو نام جست نام چون جاوید شد مردنش آسان کجاست استاد خیل الله خلیلی شور = دروازه خوبی آرام باش وگر شور میخوری باید و باید سنجیده آغاز نمایی. هیچ چیز پنهان نمی ماند. شور 🔄 روش رستاخیز روز شمار کردار ما Karma
شور ( Şor ) :در زبان ترکی یعنی پر نمک، نام نوعی پنیر
شور : شورش ، فتنه آن شور بنشاندند: آتش آن فتنه را خاموش کردند. "و خواست که شوری بزرگ بپای شود ، سواران سوی عامَّه تاختند و آن شور بنشاندند. " تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۴.
هیجان ، وجد کاربرد در جمله : عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت / فتنه انگیز جهان نرگس جادوی تو بود ( حافظ ) 👨🏻🔬👨🏻🔬