سارت


پیشنهاد کاربران

سارت یا سَرت نام یک گروه قومی باشندهٔ آسیای میانه است. گاه به آنان آق سرت یا سرت سفید نیز گفته می شود. ایشان بیشتر شهرنشینند. سارت ها آمیزه از ازبک ها، تاجیکان و برخی تیره های نژادی دیگرند.
در سیبری بخاراییان سیبری را سارت می خوانند.
...
[مشاهده متن کامل]

نخستین سندهای نوشته شده از این نام به سدهٔ یازدهم میلادی بازمی گردد که برپایهٔ آن مسلمانان آسیای میانه را بی در نظر گرفتن زبانشان سرت می خواندند. در اثر سدهٔ سیزدهمی تاریخ پنهانی مغول باشندگان آسیای میانه و به ویژه خوارزم را سارتوئول نامیده اند؛ سار در زبان مغولی معنای ماه می دهد و از این رو سارت و سارتا به معنای کسی است که ماه دارد و به احتمال چون هلال ماه نشان مسلمانان شمرده می شده است بدین نام خوانده می شدند. امروزه یکی از قبیله های مغولستان که از تبار بازرگانان خوارزمی اند نیز هنوز سارتوئول خوانده می شوند.
در آینده علی شیر نوایی نیز از سارت ها نام می برد و آنان را ایرانی می خواند، وی زبان سارتی را نیز در معنای برای با زبان فارسی به کار برده است. بابر باشندگان مرغیلان و همچنین کابل را سارت می خواند.
واسیلی بارتولد مفهوم کنونی سارت را ترکی شده تر از گذشته می داند. در نوشته های رسمی روسیهٔ سدهٔ نوزدهم گاه مراد از سارت ترک زبانان و فارسی زبانان یکجانشین جنوب سیردریا، فرغانه، تاشکند و اسپیجاب و خوارزم بوده است. گاه روس ها همهٔ باشندگان ترکستان را نیز سارت می خواندند.

سارت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سارت
سـارْت
در گویش محلی راوری
به � رسوب � � سـارْت � میگویند
مثلا سماور سارت بسته
یعنی سماور رسوب گرفته
امیر علی شیر سارت را به معنی پارسی به کار برده و گفته است : از زمانی که مُلک، از عرب و سارت به خانهای ترک انتقال پیدا کرد؛ در زبان ترکی هم از زمان هلاکو خان و سلطان صاحب قران امیر تیمورکورگان و فرزند خلفش شاهرخ سلطان شعرأ پیدا شدند و از اولاد و احفاد آن حضرت نیز سلاطین خوش طبعی ظهور کردند.
نردبان

سارت یا سرت. از قوم تاجیک در سده های گذشته به نام «سارت »، از ریشة سَرْتْ * هَوَهَه سانسکریت به معنای «بازرگان »، یاد شده است . مغولها پس از حمله به آسیای مرکزی در اوایل قرن هفتم ، ترکهای صحرانشین را ترک
...
[مشاهده متن کامل]
و فارسی زبانانِ شهرنشین و روستانشین را سارت می گفته اند ( د. تاجیکی ، ج 6، ص 609 ) . ابوالغازی در قرن یازدهم ، تاجیکهای خوارزم را سارت و تاجیکهای بخارا را تاجیک نامیده ( به نقل بارتولد، 1373ش ، ص 64 ) که احتمالاً منظور او از سارت ، تاجیکهای آمیزش یافته و از تاجیک ، تاجیکهای خالص بوده است . اصطلاح سارت در زمان تیموریان ( ح 771ـ916 ) کاربرد بیشتری داشته و مترادف تاجیک به کار می رفته است ( رجوع کنید به میراحمدی ، ص 244 ) . امیرعلیشیر نوائی ( 844ـ906 ) به فارسی زبانان ، ظهیرالدین بابر ( متوفی 937؛ گ 3 ) به اهالی فرغانه و بلانکن ناگل و وامبری به قدیمترین ساکنان بومی خوارزم ، سارت گفته اند ( رجوع کنید به مس اف ، 1996، ص 126 ) . پژوهشگران روسی مانند کان ، نالیفکین ، گرت نر ، گربنکین و بنیاکوفسکی ، قدیمترین سکنة فرغانه را تاجیکها ذکر کرده اند ( رجوع کنید به باباخانف ، ص 60ـ 61 ) . در پایان سدة سیزدهم به آمیزه ای از ترک و تاجیک سارت می گفته اند که جمعیتی بیش از یک میلیون تن داشته اند. در پایان سدة سیزدهم و ابتدای سدة چهاردهم نیز در قسمتهایی از آسیای مرکزی گاهی به قزاقها و قرقیزها، سارت گفته می شده است ( رجوع کنید به بارتولد، 1373 ش ، ص 65؛ د. تاجیکی ، همانجا ) . بارتولد ( رجوع کنید به 1373 ش ، ص 57 ) به تاجیکهای نواحی کوهستانی ، «غَرچه » یا «غرچه گان » ( غر: کوه ) گفته است .

بپرس