ریش

/riS/

    beard
    ulcer
    sore
    wounded
    raw
    whiskers

فارسی به انگلیسی

ریش بابا
variety of grapes

ریش پروفسوری
goatee

ریش تراش
barber, razor, shaver

ریش تراشی
barbery, shaving, shave

ریش تراشیده
beardless, cleanshaven

ریش ته باریک
goatee

ریش دار
bearded

ریش دار کردن
beard

ریش در برخی ماهی ها و جانوران
barb

ریش دراز
long-bearded

ریش ریش
stringy, lacerated, wounded, sore, unravelled

ریش ریش سازی تزئینی
faggoting, fagoting

ریش ریش شدن چیز بافته
unravel

ریش ریش شدن چیز به هم تابیده
unravel

ریش ریش کردن
unravel, to unravel, to ulcerate

ریش ریش کردن چیز بافته
unravel

ریش ریش کردن چیز به هم تابیده
unravel

ریش زنی
shaving

ریش زیر بناگوش
side whiskers

ریش سپید
doyen, sage

مترادف ها

sore (اسم)
ریش، جای زخم، زخم، جراحت، دلریش کننده

barb (اسم)
خار، نوک، پیکان، ریش، دندانهای ریز

beard (اسم)
ریش

whisker (اسم)
ریش، شارب، موی اطراف گونه و چانه، جاروب کوچک

ulcer (اسم)
ریش، زخم، زخم معده، قرحه

ulcerous (صفت)
ریش، زخمی، ریشناک، قرحهای، زخم دار، قرحه دار

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ریشریشریشریش
ریش با تلفظ رِش یا رِژ به معنای خط و خراش یا جراحت سطحی
در حال حاضر در زبان کوردی کاربرد دارد.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
ریشریشریشریش
آریایی:
یکی از ماناهای ریش، زخم، درد، آزار و آسیب است.
مانند: دلم ریش شد: دلم ( قلبم به درد آمد )
ریش واژه ای هندواروپایی است و به اوستایی raesa
میباشد که با resent انگلیسی پیوند دارد.
مکن تا توانی دل خلق ریش وگر میکُنی میکَنی بیخ خویش
خراش، جراحت، افگار
کند ، زخم، جراحت
من در باره معنای ریش و آنچه گفته شد بحثی ندارم . امانکته ای به نظرم رسید عرض می کنم. و آن این است که خدا لباس را نازل نمی کند و شاید گفتن این مطلب در باره خدا درست نباشد. به نظر می رسد که وقتی آدم تحت
...
[مشاهده متن کامل]
تأثیر شیطان قرار گرفت و بدیهای او و نه عورتهاشان ظاهر شد توبه کردند و خدا پذیرفت. با رهنمودی که خدا به آدم داد با تلقی کلمات آدم توبه کرد و توبه نوعی پوشش است. حال خدا به بنی آدم می گوید که ما وسیله بازگشت برای شما فرستادیم و لباس به معنای هر پوششی که جبران کننده خطا باشد و ریش به معنای زینت که می تواند زینت علم و مال باشد. یعنی در بسیاری از موارد خطاها با مال و علم پوشانده می شود. اما لباس تقوا به معنای پرهیز و اجتناب از گناه بهتر است. این تعبیر شاید درست تر باشد که لباس و پوشش تقوا با لباس ظاهری مقایسه نمی شود و اصلاً قابل مقایسه نیست بلکه لباس تقوی با لباس ها و پوششهایی چون توبه و استغفار و تمسک به ثروت و علم به عنوان جمال خوب است اما لباس تقوا بهتر است. و خدا بهتر می داند. اینکه ریش را به ریش مردان تعبیر کردن نمی دانم تا چه حد درست است. خدا خطابش به زن و مرد است و ما آن را به مرد تخصیص بدهیم نمی دانم تا چه اندازه درست باشد غلامرضا فدائی

ریش به چم شرحه شرحه می باشد = جدا جدا و ریش ریش کردن = همانند موهای رخ رشته رشته کردن
که در ریشه گیاهان = رشته رشته بودن
در ریشه کار = نگر سر و آغاز کار است = جایی که کار از آنجا منشعب شده
شعبه اصلی = ریشبن
محاسن
سپاه زنگ. [ س ِ هَِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مو بود که گرد صورت برآید. ریش :
بگرد عارض آن ماهروی چاه زنخ
سپاه زنگ درآمد بسان مور و ملخ.
سوزنی.
یک قبضه ریش
زخم سطحی یا خراش
ریش: زخم کهنه ، زخم درونی . خستگی، زخمی که حاصل غم و اندوه و حسرت باشد .
دکتر کزازی در مورد واژه ی ریش می نویسد : ( ( ریش در پهلوی رش rēš بوده است ” ریش“ در پارسی کاربری دو گانه دارد و هم چونان اسم به کار میرود و هم چونان صفت: ریشِ دل؛ دلِ ریش. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

کسی کو خرد را نداردبه پیش،
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 183 )
و نیز گفته شده :ریش : به معنای زخم بوده و تحریف خراش می باشد این کلمه با واژه RASH انگلیسی از یک ریشه است.
( ریش ) در زبان عربی به معنای هر پوششی است که مایه زینت و جمال باشد، این کلمه در اصل لغت به معنای پر پرندگان است ، و به اعتبار اینکه پر پرنده مایه زینت آن است در غیر پرنده نیز استعمال می شود، و چه بسا به اثاث خانه و متاع آن نیز اطلاق شود.

ریش یا پشم گویند وگویند بی غیرت است چون زیر بغل و لای کان هم دراید.
هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 :
زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس