دوست داشتن


    care
    cherish
    like
    love
    relish
    want
    dig
    dote
    fancy
    to love
    to like

مترادف ها

love (فعل)
دوست داشتن، عشق داشتن

affect (فعل)
اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به

like (فعل)
دوست داشتن، خوب بودن، دل خواستن

smack (فعل)
دوست داشتن، کتک زدن، با صدا غذا خوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن

savor (فعل)
دوست داشتن، فهمیدن، مزه کردن

savour (فعل)
دوست داشتن، مزه کردن

پیشنهاد کاربران

دوست داشتن یک علم است . درعین حال بسیارساده اما درک وفهمش بسیارسخت . به نظرمن تمامی معنی وتعابیری که من باکلی تحقیق ازمنابع علمی وروانشناسی و. . . درمورداین کلمه یافتم تنها صورت ظاهری دوست داشتن است. ازدیدمن
...
[مشاهده متن کامل]
دوست داشتن یک توانایی فوق العاده است وبشروبشریت برای یافتن هدف اصلی زندگی بایدبتواننددرهمه حال همه کس وهمه چیزرادوست داشته باشندتابالاخره دوستی تمام دنیارافراگیرد آن موقع دیگردشمنی وجودنخاهدداشت. . . .

دوست داشتن
مورد پسند واقع شدن
دل در چیزی/کسی داشتن
love
دوست داشتن زیاد
عاشق کسی بودن
love , like
وداد
نهایت از خود گذشتگی و فداکاری
علاقه داشتن به کسی

بپرس