away (صفت)کنار، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصله دارrecluse (صفت)تنها، دور افتادهoutlying (صفت)دور افتاده، پرت، دور از مرکزfaraway (صفت)دور افتاده، پریشان، خیلی دورoutland (صفت)دور افتادهstraggly (صفت)اواره، دور افتاده، پرت، پراکندهfar-off (صفت)دور افتاده، دور دست، خیلی دورunfrequented (صفت)دور افتاده، تکرار نشدنی، بدون امد و رفت، غیر مکرر
آواره، غریب، دورافتادهحمید رضا مشایخی - اصفهاندور افتاده: عقب مانده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) . خفه شدن در آبمتروکهدنج+ عکس و لینک