دست مالی کردن


    fumble
to rub with the hand

    to handle roughly

مترادف ها

rough (فعل)
زمخت کردن، بهم زدن، دستمالی کردن

scrabble (فعل)
خط خط کردن، دستمالی کردن، سرسری چیز نوشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس