دروغ گفتن


    belie
    prevaricate
    to lie
    to tell a lie

فارسی به انگلیسی

دروغ گفتن از من بر نمی اید
i am incapable of lying. i cannot lie.

مترادف ها

lie (فعل)
ماندن، خوابیدن، دروغ گفتن، واقع شدن، دراز کشیدن، قرار گرفتن، سخن نادرست گفتن، موقتا ماندن

belie (فعل)
افترا زدن به، بد وانمود کردن، دروغ گفتن، دروغگو درامدن، عوضی نشان دادن

gab (فعل)
دروغ گفتن، گپ زدن، پر گفتن

fib (فعل)
دروغ گفتن

prevaricate (فعل)
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن

weasel (فعل)
عدول کردن، دروغ گفتن، شانه خالی کردن

whiff (فعل)
دروغ گفتن، وزیدن، دروغ در چیزی گفتن، وزاندن، با صدای پف حرکت دادن

equivocate (فعل)
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن، ابهام بکار بردن

lay to (فعل)
تقلا کردن، دروغ گفتن، نسبت دادن به

پیشنهاد کاربران

دروغ راندن ؛ دروغ گفتن. دروغ بر زبان آوردن :
دروغ و گزافه مران در سخن
بهر تندیی هرچه خواهی مکن.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
translate the truth v.
[euph. ]
( UK society ) to lie
cry a lie
کژگویی. [ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل کژگوی. کج گویی. دروغزنی. دروغگویی. مقابل راست گویی :
ز کژگویی سخن را قدر کم گشت
کسی کو راستگو شد محتشم گشت.
نظامی.
tell lies
نمش

بپرس