right (فعل)
اصلاح کردن، درست کردن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن
clean (فعل)
پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، درست کردن، زدودن، منزه کردن، تنظیف کردن
agree (فعل)
موافقت کردن، اشتی دادن، متفق بودن، درست کردن، موافق بودن، پسند امدن، ترتیب دادن، جلوس کردن، سازش کردن، تن در دادن به، هم رای بودن
make (فعل)
انجام دادن، درست کردن، ایجاد کردن، بوجود اوردن، ساختن، باعی شدن، تصنیف کردن، تاسیس کردن، وادار یا مجبور کردن، گاییدن
adapt (فعل)
وفق دادن، جور کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
address (فعل)
مخاطب ساختن، درست کردن، خطاب کردن، نشانی دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، عنوان نوشتن، سخن گفتن، متوجه کردن
fix (فعل)
جا دادن، درست کردن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، محدود کردن، محکم کردن، کار گذاشتن، نصب کردن، استوار کردن، تعمیر کردن، ثابت شدن، ثابت ماندن، قرار دادن، بحساب کسی رسیدن، مستقر شدن، چشم دوختن به
devise (فعل)
درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن
trim (فعل)
درست کردن، اراستن، زینت دادن، چیدن، تراشیدن، سرشاخه زدن، پیراستن
regulate (فعل)
تعدیل کردن، درست کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، مرتب کردن، منظم کردن
fettle (فعل)
درست کردن، اراستن، رفو کردن
organize (فعل)
درست کردن، سازمند کردن، تشکیل دادن، متشکل کردن، سازمان دادن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن
gully (فعل)
درست کردن، کندن
make up (فعل)
درست کردن، ترکیب کردن، جبران کردن، خوشامد گویی کردن، جعل کردن، گریم کردن
weave (فعل)
درست کردن، بافتن
build (فعل)
درست کردن، ساختن، بناء کردن، ساختمان کردن
fashion (فعل)
درست کردن، ساختن، بشکل در اوردن
concoct (فعل)
درست کردن، ترکیب کردن، پختن، اختراع کردن، جعل کردن، گواریدن
integrate (فعل)
درست کردن، یکی کردن، تمام کردن، کامل کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن
compose (فعل)
درست کردن، ساختن، سرودن، تصنیف کردن
indite (فعل)
درست کردن، نوشتن، تصنیف کردن، انشاء کردن
emend (فعل)
اصلاح کردن، درست کردن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن
mend (فعل)
درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردن
redd (فعل)
درست کردن، مرتب کردن، رها ساختن
straighten (فعل)
درست کردن، مرتب کردن، راست کردن