wander
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
دربدر
سائل، گدا، درویش، دربدر
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش
سرگردان، دربدر، اوباش، ادم اواره و ولگرد
دربدر، گدایی کننده
سرگردان، اواره، غریب، دربدر، بی خانمان، بی مسکن، خانه بدوش، بی مکان و منزل
سرگردان، دربدر
پیشنهاد کاربران
بی آشیانه
خانه به خانه
سگ پاسوخته. [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. ( رشیدی ) . چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
اواره. . . . زاورا. . . . الاخون. . . . بی جا. . . . بی خانمان. . . .
زاورا، آلاخون والاخون، آواره، بی خانمان، خانه بدوش، سرگردان، ویلان، حیران
ویلان
آواره
زاورا
دربدر: ( دَ. ر̊. بِ. دَ ) بی خانمان، آواره، خانه بدوش، سرگردان.
دربدر: ( دَ. بِ. دَ ) ازاین دربه آن در، خانه بخانه، دری سپس در دیگر ‖ پیوسته، نزدیک بهم.
دربدر: ( دَ. بِ. دَ ) موبه مو، بخش به بخش
" یکی نامه بنوشت نزد پدر
همه یاد کرد نزد او در بدر . فردوسی. "
دربدر: ( دَ. بِ. دَ ) ازاین دربه آن در، خانه بخانه، دری سپس در دیگر ‖ پیوسته، نزدیک بهم.
دربدر: ( دَ. بِ. دَ ) موبه مو، بخش به بخش
" یکی نامه بنوشت نزد پدر
همه یاد کرد نزد او در بدر . فردوسی. "
بی خانمان