داوطلب

/dAvtalab/

    candidate
    entrant
    volunteer

فارسی به انگلیسی

داوطلب انتخابات
nominee

داوطلب شدن
offer, volunteer, to volunteer, to offer voluntarily

داوطلب شغل
nominee

داوطلب مقام سلحشوری
esquire

داوطلب منفرد
independent

داوطلب ورود به نهادهای مذهبی
postulant

مترادف ها

applicant (اسم)
طالب، متقاضی، داوطلب، درخواستگر، تقاضا کننده

volunteer (اسم)
داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب

candidate (اسم)
داوطلب، کاندید، نامزد، داوخواه

entrant (اسم)
داوطلب، وارد شونده

پیشنهاد کاربران

در لهجه بختیاری داو یعنی جنگ و مبارزه و جنگجو را دوتلو می گویند که همان داوطلب است و جالب اینجاست که داو پارسی با طلب عربی جفت شده و داوطلب را تشکیل داده. زنان در مراسم میخوانند. شیر زردمی نمیری وه ناتوونی.
...
[مشاهده متن کامل]
. بمیری داو گپی چی پهلوونی. یا نمیری وه نامرادی . بمیری داو گپی که نوم دراری. یا داو گپی خا رووه خوس و گگونس و از این قبیل اسعار قدیمی که گاگریو نامیده می شوند

در لهجه بختیاری که ادامه پارسی باستان است داو به معنی جنگ است و جنگجو را دو تلو میگویند که همان داوطلب است و جالب اینجاست که داو پارسی با طلب عربی جفت شده. داو گپی خا رووه خوس و گگونس
داوجویان برابر و همسنگِ پارسی داوطلبان است
داوجوی= داوطلب
داوجویانه=داوطلبانه
داوکام
خودخواسته
راغب
داوتلب= داوطلب
پیشی جو
پیشی جوینده
پیشگام
پیش آهنگ
این واژه ها هرچند کاربردهای جداگانه هم دارند، ولی بسیار به پِندارهٔ ( مفهومِ ) داوطلب نزدیک هستند.
کسی که خودش حاضر شده تا کاری را انجام دهد
☝️ داوطلب
داو در واژه "داوطلب" از ریشه اوستایی دِوا ( =شماره دو ) است و داوطلب به معنی "نفر دوم" می باشد. دِوا به معنی "دو" بجز زبان اوستایی امروز در زبان روسی نیز به همین شکل دِوا به کار می رود و در زبان پارسی نیز واژه "دوازده" یادآور واژه اوستایی "دِوا" است. داو همچنین به معنی حریف و هماورد هست که وقتی کسی در میدان باشد و نفر دومی را فرابخواند، کسی که این فراخوان را بپذیرد "داوطلب" به معنی "نفر دوم" نامیده می شود. واژگان دیگری که از ریشه دِوا ( =شماره دو ) گرفته شده اند را در زیر می بینید:
...
[مشاهده متن کامل]

دعوا: هماورد دوم
دیو: خدای دوم
دایه: مادر دوم
دوست: همراه دوم
دودمان: نسل دوم، خاندان
دودیگر: ریخت پهلوی واژه "دیگر"، دوم
دروغ: دورویی
دوال: دغل، دودوزه بازی
دیوار: دو بر
دوام: پایداری
دویدن: رفتن با دو پا
دوش: دوسوی بدن، کتف
دوش: عشق، پیوند دو نفر
دوش: شب گذشته
پیشوند دُش: مانند دیو، بد
انگلیسی:
duel: نبرد دو نفر
divide: دونیم کردن
dialog: گفتگوی دونفر
ditheist: دوخداپرستی
dichotomy: دو بخشی
diploma: برگه دولا
devil: دیو
در زبان پارسی پهلوی به داوطلب "خواستارمند" گفته میشد.

پیش قدم
خویش خواسته
" داونده" از بن داویدن به معنای نامزد شدن ، داوطلب شدن ، داوندگی = داوطلبی ، داوندگان = داوطلبان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس