در لهجه بختیاری داو یعنی جنگ و مبارزه و جنگجو را دوتلو می گویند که همان داوطلب است و جالب اینجاست که داو پارسی با طلب عربی جفت شده و داوطلب را تشکیل داده. زنان در مراسم میخوانند. شیر زردمی نمیری وه ناتوونی.
... [مشاهده متن کامل] . بمیری داو گپی چی پهلوونی. یا نمیری وه نامرادی . بمیری داو گپی که نوم دراری. یا داو گپی خا رووه خوس و گگونس و از این قبیل اسعار قدیمی که گاگریو نامیده می شوند
در لهجه بختیاری که ادامه پارسی باستان است داو به معنی جنگ است و جنگجو را دو تلو میگویند که همان داوطلب است و جالب اینجاست که داو پارسی با طلب عربی جفت شده. داو گپی خا رووه خوس و گگونس
داوجویان برابر و همسنگِ پارسی داوطلبان است
داوجوی= داوطلب
داوجویانه=داوطلبانه
داوکام
خودخواسته
راغب
داوتلب= داوطلب
پیشی جو
پیشی جوینده
پیشگام
پیش آهنگ
این واژه ها هرچند کاربردهای جداگانه هم دارند، ولی بسیار به پِندارهٔ ( مفهومِ ) داوطلب نزدیک هستند.
کسی که خودش حاضر شده تا کاری را انجام دهد
☝️ داوطلب
داو در واژه "داوطلب" از ریشه اوستایی دِوا ( =شماره دو ) است و داوطلب به معنی "نفر دوم" می باشد. دِوا به معنی "دو" بجز زبان اوستایی امروز در زبان روسی نیز به همین شکل دِوا به کار می رود و در زبان پارسی نیز واژه "دوازده" یادآور واژه اوستایی "دِوا" است. داو همچنین به معنی حریف و هماورد هست که وقتی کسی در میدان باشد و نفر دومی را فرابخواند، کسی که این فراخوان را بپذیرد "داوطلب" به معنی "نفر دوم" نامیده می شود. واژگان دیگری که از ریشه دِوا ( =شماره دو ) گرفته شده اند را در زیر می بینید:
... [مشاهده متن کامل]
دعوا: هماورد دوم
دیو: خدای دوم
دایه: مادر دوم
دوست: همراه دوم
دودمان: نسل دوم، خاندان
دودیگر: ریخت پهلوی واژه "دیگر"، دوم
دروغ: دورویی
دوال: دغل، دودوزه بازی
دیوار: دو بر
دوام: پایداری
دویدن: رفتن با دو پا
دوش: دوسوی بدن، کتف
دوش: عشق، پیوند دو نفر
دوش: شب گذشته
پیشوند دُش: مانند دیو، بد
انگلیسی:
duel: نبرد دو نفر
divide: دونیم کردن
dialog: گفتگوی دونفر
ditheist: دوخداپرستی
dichotomy: دو بخشی
diploma: برگه دولا
devil: دیو
در زبان پارسی پهلوی به داوطلب "خواستارمند" گفته میشد.
پیش قدم
خویش خواسته
" داونده" از بن داویدن به معنای نامزد شدن ، داوطلب شدن ، داوندگی = داوطلبی ، داوندگان = داوطلبان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)