سلیم
حوصله: بردبار، تاب و توان
{حوصله} می تواند چندین کاربرد داشته باشد:
1 - گاهی تاب و توان، بردباری، شکیبایی را می رساند.
2 - گاهی همان کارکردی را دارد که {حال داشتن} دارد، برای نمونه، می گوییم {حوصله یِ این کار را ندارم}. در اینجا می توان از {دِل و دماغ/توان} بکار برد.
... [مشاهده متن کامل]
3 - گاهی نیز {متمرکز بودن/حواس} را می رساند، که می توان از {هشیاری، آگاهی} بکار برد.
پس کارکرد های {شکیبایی، توان، هشیاری} را دارد، که برای هر کدام واژه هایی است.
حوصله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دلبسر delbesar ( خراسانی )
سردل sardel ( خراسانی )
دایاخ dāyāx ( کردی )
عبارات "سهل الهضم" ولقمه ای را باید گفت ونوشت.
مردم عادی؛ حتی یه نگاهی به عنوان کتاب؛ حوصله ندارند!
have a lot of/no time for somebody/something
He has no time for ( =does not like ) people who talk too much.
درود بجای حال و حوصله نیست میگوییم دل و دماغ نیست . دماغ واژه ای ایرانیست از دمیدن و در چم بینی نیز هست .
حوصله بیشتر شکیبایی و اینکه توان وشکیبایی کاری را داشته باشیم را می گوید.
دل ورزی = حوصله،
دل ورز = پرحوصله،
نادل ورز = بی حوصله
هولس: روح
هولسه: روحیه، حوصله
آب خوردن در حالت دراز کشیده ( دمر ) یا همان
آب خوردن از حوض بدون استفاده از ظرف و دست
حوصله است
با سپاس از آقای شهریار آریابد، واژه ی حوصله در زبان عربی دست کم دارای 2 معنی است که یکی از آنها چینه دان مرغ می باشد. واژه های نیخشادش ، شگانک ، کژار به معنی چینه دان مرغ می باشد.
دل ورزی، این واژه در خاور ایران کماکان بکار میرود.
میل و علاقه داشتن به انجام کارى و یا به معنای ساده تحمل . . .
دل ورس
این واژه شاید اربی نباشد، باید ریشه یابی بهتری شود
در پهلوی " نیخشادش ، شگانک ، کژار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
بهترین واژه برای فهم صبر "برد باری" است.
کاش بیشتر از واژاگان پارسی بهره ببریم.
( = صبر ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کَژما ( سنسکریت: کْشَما )
دایاخ ( کردی )
تیتیک ( سنسکریت: تیتیکشا )
نِمان ( اوستایی: نْمان )
حوصله به واتای ( = معنی ) چینه دان مرغ در پارسی به کار نمی رود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)