حدس

/hads/

    conjecture
    guess
    estimate
    estimation
    guesswork
    hunch
    judgment
    reckoning
    supposition
    suspicion
    theory

فارسی به انگلیسی

حدس بعید
guesstimate

حدس درست
divination

حدس زدن
conjecture, divine, estimate, judge, expect, gauge, guess, imagine, reckon, suppose, surmise, suspect, to guess(at)

حدس زنی
supposition

حدس و قیاس
speculation

مترادف ها

aim (اسم)
راهنمایی، عمد، هدف، منظور، مقصود، جهت، مراد، مرام، حدس، گمان، رهبری، مقصد، نشان

guess (اسم)
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن

conjecture (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

surmise (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

supposal (اسم)
حدس، فرض، تصور

پیشنهاد کاربران

حدس: " گمان . دریافت. شتافت. زود.
گاس. گاسی، گاس و گاسی در لری و لکی
کاربرد بسیار دارند، گاس یا گاسی آمد، نشست ، رفت، مُرد، ماند، افتاد، در هر نموداری از کار وبار زندگی به آنچه گزارشی در ست ویا نادرست باشددارند.
و گذارده با هر نهاد وگزاره ای بر پایهء گاس و گاسی به دست داده می شود. "
حدس: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پندار، گمان ( دری )
ازبن ezban ( سغدی: ذبن żban )
اشمار eŝmār ( سغدی )
کمانه و گمانه ( حدس و ابطال ) کمانه:ابطال . گمانه حدس. کمانه ها وگمانه هامشود حدسها وابطالها
گمانه، پنداره برابر های این واژه تازی ( عربی هستند ) .
حَدس : نظری که مبتنی بر شک و ترید و یا گمان است
پیش بینی
پیشنهاد
تخمین
ظن
گوشمالی

بپرس