جاندار

/jAndAr/

    animate
    living
    durable
    tough
    strong
    creature
    animal
    [adj.] animate
    [s.l.] durable or tough
    [n.] livingcreature
    beast
    being
    quick

فارسی به انگلیسی

جاندار دو پا
biped

جاندار ناهوازی
anaerobic

جاندار کردن
animate

مترادف ها

living (صفت)
در قید حیات، زنده، جاندار، جاودان، حی

animate (صفت)
با روح، سرزنده، جاندار

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی جاندار از ریشه ی دو واژه ی جان و دار فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

جاندارجاندارجاندارجاندارجاندار
نفس کش . [ ن َ ف َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) متنفس . ( یادداشت مؤلف ) . جاندار. که نفس می کشد. که تنفس می کند. زنده . ذوحیات . نفس زن . || در تداول ، عربده جو. که عرض اندام کند. که جرأت عرض اندام کردن
...
[مشاهده متن کامل]
داشته باشد. که به نزاع و مبارزه قدم پیش نهد. || ( اِ مرکب ) منفذ و محل عبور و مرور نسیم و هوا. ( ناظم الاطباء ) . سوراخ . روزنه . باجه . هواکش . ( یادداشت مؤلف ) .

صاحب حیات . [ ح ِ ح َ ] ( ص مرکب ) جاندار. زنده : صاحب حیات بی درد نیست . ( مجالس سعدی ) .
جانور، جنبنده، حی، حیوان، ذی نفس، زنده
جاندار موجدی است زنده که به پنج سلسله اصلی یا فرمانرو ( Kingdom ) تقسیم بندی می شود.
طبقه بندی علمی جانداران ( Living Things Kingdom ) به قرار زیر است:
1. مونرا 2. آغازیان 3. قارچ ها 4. گیاهان 5. جانوران
مونرا: تک سلولی فاقد هسته
آغازیان: تک سلولی دارای یک هسته

بپرس