تنگه

/tange/

    strait
    isthmus
    narrow pass
    defile
    channel
    narrows
    sound
    strip
    neck

فارسی به انگلیسی

تنگه برینگ
bering strait

تنگه جبل الطارق
gibraltar

تنگه ماژلان
magellan, strait of

تنگه نفس
asthma

تنگه هرمز
hormuz

مترادف ها

gut (اسم)
شکم، طاقت، نیرو، تنگه، روده، زه، جرات، دل و روده، شکنبه، احشاء، شکم گندگی، بنیه

bottleneck (اسم)
تنگنا، تنگراه، تنگه، راه خیلی باریک

strait (اسم)
باب، تنگنا، تنگه، تنگ، بغاز

canyon (اسم)
تنگه، دره عمیق و باریک، دره باریک و تنگ، دربند

neck (اسم)
تنگه، گردنه، گردن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی تنگ از ریشه ی واژه ی تنگ و ه فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تنگهتنگهتنگهتنگهتنگه
باب
تا به کی بوسه بر چک جلبی
بشمری همچو تنگه را صراف
فرالاوی
تنگه در برخی گویش ها به معنی قبر وگور یا کنایه از قبر وگور است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
باریکه، باریکاب، دوتا کوه که فاصله ی کمی دارند. باریکه.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تنگه، تنگاه، گورستان. مزار.
دنیا اینقدر تنگه تا مجبور میشی باحداقل یک شرور ویک احمق باهم ملاقات میکنی.
تنگه=کف دست، تنگه زدن= کف زدن، شکاف بین دو کوه
بغاز یا بوغاز تورکی هست جناب
بغاز در تورکی یعنی گلوگاه و تنگه
بوغاز boğaz درستش هست
بوغاز ( بُغاز ) ==== تنگه و گلوگاه به تورکی
باریکه، بغاز، باب، دربند، تنگ، دروا، دره، کانال
کانال، بغاز
تنگه. ( زبان مازنی ) ، به کوچه تنگ، باریک و بن بست گفته میشود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس