easy-going, nonchalant
بهل بشویی
nonchalance, laissez-aller
فارسی به انگلیسی
بهل بشویی
پیشنهاد کاربران
بهل به گویش بختیاری یعنی بگذار ، فرصت بده
بهل =به کسر ب وکسر ه
این فعل بن مضارع از هشتن است . که درزبان کردی ولکی ولری به صورت زیر صرف می شود :
بهیلم =بگذارم بهیلیم/بهیلیمن=بگذاریم
بهیلین=بگذاری. بهیلینان=بگذارید
بهیله=بگذارد بهیلن=بگذارند .
... [مشاهده متن کامل]
وزمان گذشته هم به شکل :
هیشتم =گذاشتم هیشتیم /هیشتیمن=گذاشتیم
هیشتی =گذاشتی. هیشتینان=گذاشتید.
هیشت=گذاشت. هیشتن=گذاشتند.
که به صورت کامل صرف می شود
این فعل بن مضارع از هشتن است . که درزبان کردی ولکی ولری به صورت زیر صرف می شود :
بهیلم =بگذارم بهیلیم/بهیلیمن=بگذاریم
بهیلین=بگذاری. بهیلینان=بگذارید
بهیله=بگذارد بهیلن=بگذارند .
... [مشاهده متن کامل]
وزمان گذشته هم به شکل :
هیشتم =گذاشتم هیشتیم /هیشتیمن=گذاشتیم
هیشتی =گذاشتی. هیشتینان=گذاشتید.
هیشت=گذاشت. هیشتن=گذاشتند.
که به صورت کامل صرف می شود
بُنِ فرمانی = بَهِل
بُنِ گذشته = هِشت
در گویش لری ثلاثی ، استان مرکزی و همدان و . . . بَل گفتار می شَد
در لری بَن گفتار می شَد که بَن از نهادن می آید و با بهل متفاوت است.
بُنِ گذشته = هِشت
در گویش لری ثلاثی ، استان مرکزی و همدان و . . . بَل گفتار می شَد
در لری بَن گفتار می شَد که بَن از نهادن می آید و با بهل متفاوت است.
بهل: بگذار
( ( بهل تا بدندان گزد پشت دست
تنوری چنین گرم و نانی نبست ) )
یعنی: بگذار که حسرت بخورد، چرا که چنین فرصتی مهیا بود اما فایده ای نبرد.
( ( بهل تا بدندان گزد پشت دست
تنوری چنین گرم و نانی نبست ) )
یعنی: بگذار که حسرت بخورد، چرا که چنین فرصتی مهیا بود اما فایده ای نبرد.
بِهل در عشایری میشه وسایل رو بزار وسایل. رو بده
در کُردی، بْهِلَ ( بهێڵە ) که بن ماضی اش هِشتْن ( هێشتن ) هست میاد به معنای اجازه دادن است
بهێڵە دانیشم. � اجازە بده ( بذار ) بشینم.
بهێڵە دانیشم. � اجازە بده ( بذار ) بشینم.
در کارچان ( فارسی دوانی ) به بذار می گن بَهل
ما در گویش بختیاری میخوایم بگیم بذار میگیم بِهل
همه این معانی اشتباه می باشد چون بهل نه کلمه عربی است و نه کلمه فارسی بلکه کلمه ترکی است پس نباید ریشه کلمه بهل را در قرآن یا دهخدا جست و جو کرد و نوشتار درست آن در ترکی آذربایجانی اینجور می باشد ( b�h�l )
در زبان کرمانی بِل تلفظ میشه به معنای بگذار، اجازه بده، رها کن، ول کن، صبر کن،
بهل /پهل وازهای به چم حلال عربی است
از من پهلست قاتل من -
از من پهلست قاتل من -
محمد عباسلو نام روستای شما در اصل پهل ( پهل پهله پهلو ) نام بسیاری جاها در ایران زمین است و معنی مرکز پارسیان و پهلویان و شهر پارسیان دارد انرا پرهه پرهه بلخ پلخ پهل بهله فهرج پارسه نیز گفته اند پهل شاهستان پهل پهرج پهل کوشانی پهل پلخه پهله پرثه ( برذع ) از انهاست
بهل = رهاکن ، بگذار ، واگذار
لطفامعنی کاملا صحیح واژه بهل را میخواهیم زیرا ما اهالی روستای بهل درآنجا زندگی میکنیم ومیهمانان وگردشگران زیادی از. این روستای سر سبز وپرآب وزیبا دیدن میکنند واز ما معنی بهل رامیپرسند" باتشکر
شعر
تور لاهوتی ای الهی دل. . . . . . . . عالم ناسوت را با ناس بهل
تور لاهوتی ای الهی دل. . . . . . . . عالم ناسوت را با ناس بهل
در زبان بافقی بِل تلفظ میشه به معنای بگذار و رها کن
پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل ( بگذار ) گر بگیرند ( گیر بدهند ) بیکار ها
بگذار
رها کن
رها کن
در زبان لری بختیاری به معنی
بگذار
بگذار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)