انفجار جمعیتpopulation explosionانفجار خود بخودself-destructionانفجار درونیimplosionانفجار صوتیsonic boomانفجار لوله اسلحهbackfire
burst (اسم)شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتشblast (اسم)وزش، باد، دم، انفجار، صدای انفجار، بادزدگی، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدنexplosion (اسم)هیاهو، انفجار، سر و صدا، بیرون ریزیgust (اسم)تمایل، خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، باد ناگهانیbust (اسم)انفجار، بالاتنه، سینه، مجسمه نیم تنه، مجسمه، ترکیدگیdetonation (اسم)انفجارeruption (اسم)انفجار، جوش، فورانoutburst (اسم)ظهور، انفجار، فوران، طغیانpop (اسم)انفجار، مشروبات گازدارblow-out (اسم)انفجارblow-up (اسم)انفجار، عکس بزرگ شدهplosion (اسم)انفجار
توپیدن. توپش. توپید:انفجار. برآنم که انفجار برای "توپید"بمب درست نیست.انفجار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:چاوادن cāvādan ( پشتو: cāvadana )ترکمان، ترکیدگیترکیدگیاز فجر که بر گرفته از زبان های ایرانی است و با واژه پگاه امروزی هم ریشهدر پهلوی " گافش " از بن گافتن به معنای منفجر کردن . گافنده = منفجر کننده، ترکاننده گافه = منفجره+ عکس و لینک