Big bang
هشدار : این درست نیست و به دلایلی دچار برداشت نادرست شدم
. **�اِنفِگار� ( infigar ) **
- ریشه: از **پهلوی �figar�** ( شکافتن، تقسیم کردن ) پیشوند �in - �.
- این ریشه در فارسی نو به **�انفجار�** ( شکافته شدن با نیرو ) تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مرتبط با فعل **�شکافتن�** در فارسی امروز.
۲. **�فجر�** ( در عربی و فارسی )
- ریشه: از **عربی �فَجْر�** ( ف ج ر ) به معنای **سپیده دم** ( زمان شکافته شدن تاریکی شب ) .
- در زبان های سامی ( مانند عربی و عبری ) این ریشه به معنای **شکافتن** است، اما **مستقل از ریشه ایرانی �figar�** است.
- در فارسی، واژه هایی مانند **�فجر� ( سپیده ) ** و **�انفجار�** از دو ریشه کاملاً متفاوت می آیند.
### جمع بندی:
- **اتفاق معنایی**: هر دو به نوعی به �شکافتن� اشاره می کنند ( یکی فیزیکی و دیگری نمادین ) .
- **عدم ارتباط ریشه ای**: �فجر� عربی - سامی است و �اِنفِگار� ایرانی. این تشابه معنایی تصادفی است و ریشه مشترکی ندارند.
. **�اِنفِگار� ( infigar ) **
- ریشه: از **پهلوی �figar�** ( شکافتن، تقسیم کردن ) پیشوند �in - �.
- این ریشه در فارسی نو به **�انفجار�** ( شکافته شدن با نیرو ) تبدیل شده است.
- مرتبط با فعل **�شکافتن�** در فارسی امروز.
... [مشاهده متن کامل]
۲. **�فجر�** ( در عربی و فارسی )
- ریشه: از **عربی �فَجْر�** ( ف ج ر ) به معنای **سپیده دم** ( زمان شکافته شدن تاریکی شب ) .
- در زبان های سامی ( مانند عربی و عبری ) این ریشه به معنای **شکافتن** است، اما **مستقل از ریشه ایرانی �figar�** است.
- در فارسی، واژه هایی مانند **�فجر� ( سپیده ) ** و **�انفجار�** از دو ریشه کاملاً متفاوت می آیند.
### جمع بندی:
- **اتفاق معنایی**: هر دو به نوعی به �شکافتن� اشاره می کنند ( یکی فیزیکی و دیگری نمادین ) .
- **عدم ارتباط ریشه ای**: �فجر� عربی - سامی است و �اِنفِگار� ایرانی. این تشابه معنایی تصادفی است و ریشه مشترکی ندارند.
توپیدن. توپش. توپید:انفجار.
برآنم که انفجار برای "توپید"بمب درست نیست.
انفجار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
چاوادن cāvādan ( پشتو: cāvadana )
ترکمان، ترکیدگی
ترکیدگی
از فجر که بر گرفته از زبان های ایرانی است و با واژه پگاه امروزی هم ریشه
در پهلوی " گافش " از بن گافتن به معنای منفجر کردن .
گافنده = منفجر کننده، ترکاننده
گافه = منفجره