انتگرال
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
تعیین تابع در ریاضی از روی مشتق آن
انتگرال = زیربُد
دوستان گرامی، واژگان پیشنهادی برای انتگرال و سِری باید در پیوند با هدارش ( =تعریف ) های زیر باشند:
سِری:مجموع گسسته ( جمع بندی گسسته )
انتگرال:مجموع پیوسته ( جمع بندی پیوسته )
همچنین در زبان آلمانی واژه integrieren به چم ( همبسته کردن، به هم پیوستن، ترکیب کردن، دربرگرفتن ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
شاید ویچارش ( توضیح ) بالا بتواند در واژگان پیشنهادی یاری رسان باشد.
سِری:مجموع گسسته ( جمع بندی گسسته )
انتگرال:مجموع پیوسته ( جمع بندی پیوسته )
همچنین در زبان آلمانی واژه integrieren به چم ( همبسته کردن، به هم پیوستن، ترکیب کردن، دربرگرفتن ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
شاید ویچارش ( توضیح ) بالا بتواند در واژگان پیشنهادی یاری رسان باشد.
مساحت زیرنمودار
زیرپیرو ( در ریاضی مساحت ناحیه زیر تابع است )
انتگرال
اَفماردن ، اَفمار
حساب جامعه = اَفمارِش یکپارچه یا فَراگیر
حساب فاضله = اَفمارِش ( باهم ) ناسان
اَفماردن ، اَفمار
حساب جامعه = اَفمارِش یکپارچه یا فَراگیر
حساب فاضله = اَفمارِش ( باهم ) ناسان
انتگرال یا پاد مشتق یا ضد مشتق
هم آیند ( ریاضیات )
عمل ریاضی
انتگرال . [ اَ ت ِ ] . ( انگلیسی: integral ) . «صحیح و کامل» . «بازگشته»
علوم مهندسی و ریاضیات: مخالف مشتق، بازگرداندن تابع اولیه از صورت مشتق شدهٔ آن.
علوم مهندسی و ریاضیات: مخالف مشتق، بازگرداندن تابع اولیه از صورت مشتق شدهٔ آن.
صیاد، تکاملی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)