در بحر فکر فرو رفتندر بدن جذب کردندر بدن فرو کردندر بر گرفتدر بر گرفتندر بر کردندر برابردر برداریدر برداشتندر بزرگدر بستردر بستر راحت غنودندر بسته گذاشتندر بشقاب ریختندر بشکه کردندر بطری بازکندر بطری ریختندر بند کرددر بیم و هراس انداختندر بیمارستاندر بیمارستان بستریدر بیمارستان بستری کردندر بیندر بیهوشی یا غش انداختندر پایاندر پست معینی گذاردندر پستی افکندندر پشتدر پشت سند نوشتندر پوشدر پوشه گذاردندر پیدر پی چیزی بودندر تاریکی پی چیزی گشتندر تاقچه گذاشتندر تب و تاب بودندر تردید بودندر تصرف داشتندر تله افتاددر تله انداختندر تنگنادر تنگنا قرار داددر تنگنا قرار دادندر تویدر تکاپو بودندر جای بلند قرار دادندر جای دیگردر جای دیگری نشاندندر جای عوضی گذاشتندر جایی باقی ماندن