پیش سینهپیش شرطپیش غذاپیش قدمپیش قدم درتاسیسپیش قدم شدنپیش قراولپیش قسطپیش گرفتن برپیش گویی کردنپیش گیرپیش گیری کردنپیش نماپیش نویسپیش نویس ازمایشیپیش نویس چیزی را اماده کردنپیش نویس سندپیش نویس کردنپیش هم گذاشتنپیشابپیشاب دانپیشاب کردنپیشامدپیشامد کنندهپیشامدکردنپیشامدیپیشانهپیشانیپیشاهنگپیشاهنگی کردنپیشتازپیشترپیشخدمتپیشخدمت زنپیشخدمت سفرهپیشخدمت مخصوصپیشخدمت مونثپیشخدمت میخانهپیشخدمتی کردنپیشخوانپیشدستیپیشدستی کردنپیشرفتپیشرفت تدریجی ومداومپیشرفت چشمگیرپیشرفت کردپیشرفت کردنپیشرفت یاجنبش سریع وعظیمپیشرفتگی خاک در ابپیشرفتگی داشتن