روشن کرد (اتشروشن کردنروشناییروشنایی خیره کننده و نامنظمروشنایی زنندهروشنایی سیمابیروشنایی شمعروشنایی ضعیفروشنایی کمروشنفکر کردنروشنگرروشنگری افکارعمومیروشنیروشنی روزروغنروغن اتومبیلروغن دارروغن داغ کنروغن دانروغن زدنروغن زدن بهروغن زردروغن ساختنروغن مالشروغن مالی کردنروغن مالیدنیروغن کاری کردنروغنکاریروغنیروغنی شدهروفتنروگردانیروگرفترولباسیرولترومبلی زدنرومیرومیزیروناسیانروندروندهرونق یافتنرونوشترونوشت برداری بوسیله عکاسیرونوشت عینیرونویسی کردنروکشروکش کردنرویروی اب ایستادن