درگیر شد بادرگیرى بى حاصلدرگیریدرگیری بالا گرفتدرگیری کلامیدرلا نه قرارقراردادندرمدرماندرمان شناسدرمان کردندرماندگاه اتومبیل نگاهداشتندرماندگیدرماندهدرمانگاهدرمانگاه یا بیمارستان کوچکدرمانیدرمنتهی الیهدرمیاندرندهدرنده خوییدرنرفتندرنگدرنگ کردندرنگ کنندهدرنهمین درجهدرنوردیددرنوردیدندرهدره باریک و تنگدره تنگدره تنگ و عمیقدره عمیق و باریکدره کوچکدره کوهستانیدرهم امیختدرهم امیختگیدرهم انداختندرهم پیچیدندرهم دریدهدرهم ریختگیدرهم شکستندرهم گسیختندرهم گسیختهدرهم گیر انداختندرهم گیرافتادندرهم و برهمدرهم و برهم سخن گفتندرهم و برهم کردندرهم و برهم یا کثیف کردندرهم و برهمی