بریانیبریتانیاییبریدبریدگیبریدنبریدن به قطعات کوچکبریدن و خارج کردنبریسمان کشیدنبریکتبزبز طلیعهبز کوهیبزادیبزازبزاقبزاقی کردنبزبان اوردنبزبان عامیانهبزبان یا لهجه مخصوصبزحمت جلو رفتنبزحمت درست شدهبزحمت کشیدنبزدلبزدلیبزرگبزرگ بنظر رسیدنبزرگ جاهبزرگ جثهبزرگ جلوه کردنبزرگ خاندانبزرگ داشتنبزرگ سازیبزرگ شدنبزرگ شدن غده تیروءیدبزرگ نمابزرگ نمایاندن مشکلاتبزرگ کردنبزرگ کنندهبزرگتربزرگترینبزرگترین میمون شبیه انسانبزرگترین و بالاترین رقمبزرگداشتبزرگراهبزرگواربزرگیبزرگی عظمت و شان و اقتداربزرکبزغالهبزم