zany

/ˈzeɪni//ˈzeɪni/

معنی: مسخره، لوده، مقلد، ادمابله، ادمانگل
معانی دیگر: دلقک، (نمایش های قدیم) مقلد هنرپیشه های اصلی، آدم احمق، ابله، ساده لوح، خل وضع، میمون صفت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: zanier, zaniest
(1) تعریف: crazily silly or comical.
مترادف: loony
متضاد: staid
مشابه: absurd, amusing, batty, buggy, clownish, comic, comical, crazy, cuckoo, daffy, daft, goofy, laughable, ludicrous, nonsensical, nutty, puckish, ridiculous, screwy, silly, wacky

- There's a zany new comedy on Broadway.
[ترجمه گوگل] یک کمدی جدید و مزخرف در برادوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه کمدی دیگه تو برادوی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: fantastically different or farfetched, ludicrous.
متضاد: conventional, sensible

- It may be a zany idea, but it could be the solution we're looking for.
[ترجمه گوگل] ممکن است این یک ایده احمقانه باشد، اما می تواند راه حلی باشد که ما به دنبال آن هستیم
[ترجمه ترگمان] ممکن است یک ایده مسخره باشد، اما می تواند راه حل ما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: zanies
مشتقات: zanily (adv.), zaniness (n.)
• : تعریف: a clownishly comical person.
مترادف: buffoon, clown, cutup, joker
مشابه: crazy, cuckoo, fool, jester, kook, loony, merry-andrew, nut, screwball

جمله های نمونه

1. Michael made us all laugh with his zany tricks.
[ترجمه گوگل]مایکل با ترفندهای مزخرف خود همه ما را به خنده انداخت
[ترجمه ترگمان] مایکل \"همه ما رو با اون حقه های اون مسخره کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Odd, of course, a bit zany, but the odder the book the better it tends to do nowadays.
[ترجمه گوگل]عجیب است، البته، کمی احمقانه، اما هر چه کتاب عجیب‌تر باشد، امروزه بهتر عمل می‌کند
[ترجمه ترگمان]البته عجیب است، اما عجیب تر این است که این کتاب امروزه بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Does this all sound a bit, uh, zany?
[ترجمه گوگل]آیا این همه کمی به نظر می رسد، اوه، دیوانه؟
[ترجمه ترگمان]همه اینا یه خورده zany؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The review of double jeopardy is not a zany proposal.
[ترجمه گوگل]بررسی خطر مضاعف پیشنهاد احمقانه ای نیست
[ترجمه ترگمان]بررسی خطر مضاعف یک پیشنهاد مسخره نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ben has adapted his zany thriller about ecological disaster and will play the lead.
[ترجمه گوگل]بن تریلر دیوانه وار خود درباره فاجعه زیست محیطی را اقتباس کرده است و نقش اصلی را بازی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان](بن)کمدی احمقانه اش را در مورد فاجعه زیست محیطی تطبیق داده و رهبری را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anyway, one teacher's idea of a brilliantly zany lesson might be another teacher's idea of a classroom nightmare.
[ترجمه گوگل]به هر حال، تصور یک معلم از یک درس فوق‌العاده جنون آمیز ممکن است تصور معلم دیگری از یک کابوس کلاسی باشد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، یک ایده یک معلم از یک درس مسخره و مسخره ممکن است ایده یک معلم دیگر از یک کابوس در کلاس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's special because her coat looks zany. It is sharply divided between horse and zebra.
[ترجمه گوگل]او خاص است زیرا کتش دیوانه به نظر می رسد به شدت بین اسب و گورخر تقسیم شده است
[ترجمه ترگمان]اون ویژه است، چون کتش zany بین اسب و گورخر تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is that zany approach an advantage for you or for your viewers?
[ترجمه گوگل]آیا این رویکرد دیوانه مزیتی برای شما یا بینندگانتان است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این روش مسخره برای شما یا بینندگان شما یک مزیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Take an idea from that zany game you were designing and put it with the brainteaser series that you had planned.
[ترجمه گوگل]از آن بازی دیوانه ای که طراحی می کردید ایده بگیرید و آن را با سری بازی فکری که برنامه ریزی کرده بودید قرار دهید
[ترجمه ترگمان]این ایده مسخره را در نظر بگیرید که شما طراحی کرده اید و آن را با سری brainteaser که برنامه ریزی کرده اید قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Q: Is that zany approach an advantage for you or for your viewers?
[ترجمه گوگل]س: آیا این رویکرد دیوانه مزیتی برای شما یا بینندگانتان دارد؟
[ترجمه ترگمان]سوال: آیا این روش احمقانه برای شما یا بینندگان شما یک مزیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He made us all laugh with his zany tricks.
[ترجمه گوگل]او با ترفندهای مضحک خود همه ما را می خنداند
[ترجمه ترگمان] اون همه ما رو با اون حقه های اون مسخره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. According to director Ruben Fleischer, the zany, curlicue plot of 30 Minutes or Less is the key to its appeal.
[ترجمه گوگل]به گفته کارگردان روبن فلیشر، طرح دیوانه‌وار و فرفری 30 دقیقه یا کمتر کلید جذابیت آن است
[ترجمه ترگمان]با توجه به کارگردان روبن فلیچر، طرح مسخره ۳۰ دقیقه ای یا کم تر، کلید درخواست خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She made us all laugh with her zany tricks.
[ترجمه گوگل]او با ترفندهای مضحک خود همه ما را می خنداند
[ترجمه ترگمان] اون همه ما رو با اون حقه های اون مسخره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With zany myopia, economists like to claim that the deeper cause of every thing is economic.
[ترجمه گوگل]با نزدیک بینی دیوانه، اقتصاددانان دوست دارند ادعا کنند که علت عمیق تر هر چیز اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]با myopia zany، اقتصاددانان دوست دارند ادعا کنند که علت عمیق تر هر چیز اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Who Framed Roger Rabbit is the zany story of a cartoon bunny's madcap antics as he battles a corrupt legal system that has framed him for a brutal homicide.
[ترجمه گوگل]Who Framed Roger Rabbit داستان مسخره بازی های دیوانه یک اسم حیوان دست اموز کارتونی است که در حال مبارزه با یک سیستم حقوقی فاسد است که او را به قتلی وحشیانه متهم کرده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم کمدی است که با یک دستگاه قضایی فاسد مبارزه می کند که او را برای یک قتل وحشیانه در نظر گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

لوده (اسم)
fool, zany, buffoon, harlequin, clown, farceur, footler, tomfool, hobbyhorse, punchinello

مقلد (اسم)
zany, mimic, clown, mime, emulator, imitator, merry-andrew

ادمابله (اسم)
zany

ادم انگل (اسم)
zany

انگلیسی به انگلیسی

• clown, jester; fool
crazy, wacky, ludicrous; clown
someone or something that is zany is strange and eccentric in an amusing way.

پیشنهاد کاربران

۱. ( محاوره ) مسخره، مضحک؛ عجیب و غریب، خُل
۲. دلقک، لوده، آدمِ مضحک؛ آدم عجیب و غریب
تلخک دربار
دلقک , ژوکر, دلقک دربار

بپرس