صفت ( adjective )
مشتقات: youthfully (adv.), youthfulness (n.)
مشتقات: youthfully (adv.), youthfulness (n.)
• (1) تعریف: young in actuality or appearance.
• مترادف: young
• متضاد: aged, elderly, old, timeworn
• مشابه: adolescent, boyish, girlish, immature, juvenile, puerile, teen-age, youngish
• مترادف: young
• متضاد: aged, elderly, old, timeworn
• مشابه: adolescent, boyish, girlish, immature, juvenile, puerile, teen-age, youngish
- The youthful ones of our group played tennis while the rest of us watched.
[ترجمه محمد م] نفرات جوان گروه ما تنیس بازی کردند در حالیکه بقیه ما نگاه میکردیم.|
[ترجمه گوگل] جوانان گروه ما تنیس بازی می کردند و بقیه تماشا می کردند[ترجمه ترگمان] بچه های گروه ما تنیس بازی می کردند در حالی که بقیه ما تماشا می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's over age fifty but he appears very youthful.
[ترجمه گوگل] او بیش از پنجاه سال دارد اما بسیار جوان به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] او بیش از پنجاه سال دارد، اما خیلی جوان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او بیش از پنجاه سال دارد، اما خیلی جوان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of, pertaining to, or typical of youth.
• مترادف: young
• متضاد: aged, old
• مشابه: blooming, boyish, childish, childlike, fresh, girlish, juvenile, vigorous
• مترادف: young
• متضاد: aged, old
• مشابه: blooming, boyish, childish, childlike, fresh, girlish, juvenile, vigorous
- She didn't feel up to her youthful activities anymore.
[ترجمه گوگل] او دیگر به فعالیت های دوران جوانی خود توجهی نداشت
[ترجمه ترگمان] او دیگر علاقه ای به فعالیت های جوانی او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او دیگر علاقه ای به فعالیت های جوانی او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید