• : تعریف: valuable or rewarding enough to be worth the expenditure of time and energy. • متضاد: good-for-nothing, hollow, meaningless
- Traveling abroad was a worthwhile experience for him, despite the difficulties he encountered.
[ترجمه بهادر اسلامی] سفر برون مرزی تجربه مفید یا سودمندی برای او بود، هرچند با مشکلاتی مواجه بود.
|
[ترجمه گوگل] سفر به خارج از کشور علیرغم مشکلاتی که برایش پیش آمد تجربه ارزشمندی بود [ترجمه ترگمان] مسافرت خارج از کشور، علی رغم مشکلاتی که با آن مواجه شد، تجربه ارزشمندی برای او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The book is challenging to read, but I think you'll find the effort worthwhile.
[ترجمه گوگل] خواندن کتاب چالش برانگیز است، اما فکر میکنم تلاش برای شما ارزشمند است [ترجمه ترگمان] خواندن کتاب چالش برانگیز است، اما فکر می کنم این تلاش را ارزشمند خواهید یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a worthwhile activity
فعالیت ارزنده
2. a worthwhile junior novel
رمان به درد خوری برای جوانان
3. She considers teaching a worthwhile career.
[ترجمه مجید] او آموزش دادن را یک شغل یا حرفه ارزشمند میداند
|
[ترجمه گوگل]او تدریس را شغلی ارزشمند می داند [ترجمه ترگمان]او تدریس یک شغل ارزشمند را در نظر می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You need to redirect your energies into more worthwhile activities.
[ترجمه گوگل]شما باید انرژی خود را به سمت فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید [ترجمه ترگمان]شما باید انرژی های خود را به فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is worthwhile to do this.
[ترجمه گوگل]انجام این کار ارزشمند است [ترجمه ترگمان]انجام این کار ارزشمند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is worthwhile to note that both suffered persecution.
[ترجمه گوگل]شایان ذکر است که هر دو مورد آزار و اذیت قرار گرفتند [ترجمه ترگمان]شایان ذکر است که هر دو مورد آزار و اذیت و آزار قرار گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش بتوانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Their gratitude made it all worthwhile.
[ترجمه گوگل]قدردانی آنها همه چیز را ارزشمند کرد [ترجمه ترگمان] قدردانی اونا باعث شد که همه اینا ارزش داشته باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You might find it worthwhile to consult a financial adviser.
[ترجمه گوگل]شاید برای شما مفید باشد که با یک مشاور مالی مشورت کنید [ترجمه ترگمان]ممکن است برای مشورت با یک مشاور مالی ارزشمند باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It didn't seem worthwhile writing it all out again.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد ارزش آن را داشته باشد که دوباره همه چیز را بازنویسی کنم [ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که ارزش نوشتن را دوباره داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. High prices in the UK make it worthwhile for buyers to look abroad.
[ترجمه گوگل]قیمت های بالا در انگلستان باعث می شود خریداران به خارج از کشور نگاه کنند [ترجمه ترگمان]قیمت های بالا در انگلستان برای خریداران در خارج از کشور ارزشمند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I thought it was worthwhile to clarify the matter.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که ارزش دارد موضوع را روشن کنم [ترجمه ترگمان]فکر می کردم ارزش این را دارد که موضوع را روشن کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It wasn't worthwhile continuing with the project.
[ترجمه اسحاقی] ادامه دادن پروژه ارزشمند نبود
|
[ترجمه گوگل]ارزش ادامه پروژه را نداشت [ترجمه ترگمان]پرداختن به این پروژه ارزشمند نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We decided to give the money to a worthwhile cause .
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم پول را به یک هدف ارزشمند بدهیم [ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که این پول را به یک دلیل ارزشمند بدهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Nursing is a very worthwhile career.
[ترجمه گوگل]پرستاری شغل بسیار ارزشمندی است [ترجمه ترگمان]پرستاری یک شغل بسیار ارزشمند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ارزنده (صفت)
worthwhile
ارزش دار (صفت)
worthwhile
قابل صرف وقت (صفت)
worthwhile
انگلیسی به انگلیسی
• rewarding, beneficial, profitable if something is worthwhile, it is enjoyable or useful, and worth the time, money, or effort spent on it.
پیشنهاد کاربران
Worthwhile ( adj ) Deserving of time and attention Rewarding
مفید، ارزنده، باارزش، اقتصادی، بصرفه، ارزش دار، قابل صرف وقت
ارزشمند - با ارزش - ارزنده *اینو با طلا و کالای فیزیکی نمیگن. بیشتر جنبه معنوی و زمانی رو هدف قرار میده. یعنی ارزش زمان دارد یا نه. ارزش انرژی که میخوای مصرف کنی رو داره یا نه 🔴 worth the time, money, or effort spent; of value or importance ... [مشاهده متن کامل]
◀️ a worthwhile investment : یک� سرمایه گذاری �با ارزش ◀️ The money is for a worthwhile cause/charity : پول برای یک هدف/خیریه ارزنده ( درخور ) است. ◀️ The trip was worthwhile : سفر ارزشمند بود. ◀️ Seeing my children's joy made building the tree house all worthwhile : دیدن شادی فرزندانم ساختن خانه درختی را ارزشمند کرد. ◀️ ?Is it worthwhile to try to fix my computer : آیا می ارزه رایانه ام رو تعمیر کنم؟ ◀️ a worthwhile activity : فعالیت ارزنده
مفید فایده
Worthwhile با ارزش Worthless بی ارزش
شایسته مثمر ثمر مفید قابل توجه با ارزش
ارزشمند – That was a worthwhile experience – It's not a worthwhile use of your time – She considers teaching a worthwhile career
Rewarding
ارزشمند چیزی که ارزش صرف وقت رو داره 🧡🍂
ارزنده باارزش
worth the time, money, or effort spent of value or importance ( برای توصیف چیزی که ) ارزش و اهمیت دارد worthy valuable significant important purposeful meaningful helpful Of help