worst

/ˈwɜːrst//wɜːst/

معنی: بدترین، بدتر از همه، شکست دادن، وخیم شدن
معانی دیگر: (صفت عالی: bad) بدترین، به بدترین وجه، به بیشترین درجه، بدترین وجه (یا صورت یا درجه و غیره)، بیشترین درجه (و غیره)، بدترین چیز(ها)، vi امتیاز اوردن در مسابقه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: superl. of bad and ill.
متضاد: best

(2) تعریف: most lacking in quality, advantage, or virtue.
متضاد: best, ideal

- the worst singer
[ترجمه محمدحسین رضامهر] بدترین خواننده
|
[ترجمه گوگل] بدترین خواننده
[ترجمه ترگمان] the خواننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the worst choice
[ترجمه گوگل] بدترین انتخاب
[ترجمه ترگمان] بدترین گزینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: most likely to result in harm or injury.
متضاد: best

- the worst storm
[ترجمه گوگل] بدترین طوفان
[ترجمه ترگمان] بدترین طوفان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: at worst, if worst comes to worst
• : تعریف: someone or something that is worst.
متضاد: best
مشابه: pit

- The situation was dreadful, but the worst was yet to come.
[ترجمه گوگل] وضعیت وحشتناک بود، اما بدترین وضعیت هنوز در راه بود
[ترجمه ترگمان] اوضاع هولناک بود، اما بدتر از این نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: superl. of badly and ill.
متضاد: best

(2) تعریف: in the most evil, severe, unfavorable, or inferior way; in the worst manner.
متضاد: best
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: worsts, worsting, worsted
• : تعریف: to do better than (another) in a struggle or contest; defeat.
مشابه: beat, best

جمله های نمونه

1. his worst sin
بدترین گناه او

2. the worst book i have ever read
بدترین کتابی که تابه حال خوانده ام

3. the worst economic condition
بدترین وضع اقتصادی

4. the worst is yet to come
هنوز باید منتظر بدتر از اینها بود،کجاشو دیدی !

5. at worst
در بدترین شرایط (یا وضع یا حالت)

6. they suffered worst
آنها به بدترین صورت رنج بردند.

7. (in) the worst way
(امریکا - خودمانی) خیلی،بسیار زیاد،یک عالمه،به بدترین وجه

8. if (the) worst comes to (the) worst
اگر وضع به بدترین حالت برسد،در بدترین شرایط

9. make the worst of
بدبین بودن (درباره ی چیزی)،بدترین احتمالات را درنظر گرفتن

10. he was the worst gossip in our office
او شایعه پراکن ترین فرد اداره ی ما بود.

11. war is the worst kind of insanity
جنگ بدترین نوع دیوانگی است.

12. give someone the worst of it
شکست دادن،در بدترین وضع قرار دادن

13. if worse comes to worst
اگر بدتر بدترین شود (در بدترین صورت)

14. she considered love the worst kind of bestiality
او عشق را بدترین نوع ددمنشی می پنداشت.

15. this book is the worst
این کتاب از همه بدتر است.

16. the storm is doing its worst
توفان دارد کولاک می کند.

17. we must prepare for the worst
ما باید خود را برای بدترین وضع آماده کنیم.

18. i found the piano in the worst possible order
پیانو را در بدترین وضع ممکن یافتم.

19. working in that office is the worst kind of slavery!
کار کردن در آن اداره بدترین نوع بردگی است !

20. Hope for the best, but prepare for the worst.
[ترجمه گوگل]برای بهترین امیدوار باش اما برای بدترین خودت را آماده کن
[ترجمه ترگمان]امید بهترین ها رو داشته باش اما برای بدترین ها آماده شو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The cobbler's wife is the worst shod.
[ترجمه گوگل]زن پینه دوز بدترین نعلین است
[ترجمه ترگمان]همسر The بدترین کفش shod است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. No man is the worst for knowing the worst of himself.
[ترجمه گوگل]هیچ انسانی برای شناخت بدترین چیزهای خودش بدترین نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی بدتر از این نیست که خودش از همه بدتر خبر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Hope for the best and prepare for the worst.
[ترجمه گوگل]به بهترین ها امیدوار باشید و برای بدترین ها آماده شوید
[ترجمه ترگمان]برای بهترین ها آماده باشید و برای بدترین ها آماده شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The greatest of evils and the worst of crims is poverty.
[ترجمه گوگل]بزرگترین بدی ها و بدترین جنایت ها فقر است
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین of و بدترین of فقر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The worst tragedy for a poet is to be admired through being misunderstood.
[ترجمه گوگل]بدترین تراژدی برای یک شاعر این است که با سوءتفاهم مورد تحسین قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]بدترین تراژدی برای یک شاعر، این است که از درک نادرست بودن مورد تحسین قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The worst way to miss someone is to be sitting right beside them knowing you can't have them.
[ترجمه گوگل]بدترین راه دلتنگی برای کسی این است که درست کنارش بنشینی و بدانی که نمی توانی او را داشته باشی
[ترجمه ترگمان]بدترین راه برای از دست دادن یک نفر، درست کنار آن ها نشسته و می داند که تو نمی توانی آن ها را داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Defeat is not the worst of failures. Not to have tried is the true failure.
[ترجمه گوگل]شکست به معنی به بدترین حالت شکسته شدن نیست تلاش نکردن شکست واقعی است
[ترجمه ترگمان]شکست بدترین شکست ها نیست تلاش برای انجام این کار شکست واقعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدترین (صفت)
arrant, worst

بدتر از همه (صفت)
worst

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

وخیم شدن (فعل)
worst, tense

انگلیسی به انگلیسی

• lest desirable situation; least desirable thing
soundly defeat, overcome, get the better of
in the most awful manner, in the most grave manner
worst is the superlative of bad.
worst is also the superlative of badly.
if you talk about a particular situation as the worst, you mean that it is the most unpleasant or the most unsatisfactory that you can imagine.
you use at worst when considering a situation in the most unfavourable or most pessimistic way.
if you say that something might happen if the worst comes to the worst, you mean that it might happen if the situation develops in the most unfavourable way.
worst- is used with a past participle to say that a person, place, or thing in an unpleasant or dangerous situation is the one that is most seriously or badly affected by it.

پیشنهاد کاربران

گاهی موقع هم به معنی" سخت ترین" یا" پر چلالش ترین" معنی میده
مثال:
one of the worst things in the world was to have friend chosen for you
https://t. me/EnglishMusicWithTranslate
سلام روزانه تو این کانال اهنگ انگلیسی با ترجمه گذاشته میشه امید وارم گوش بدین لذت ببرین و یاد بگیرین
Worth = ارزش
Worse = بدتر
Worst = بدترین
ناجور - ناجورترین
وخیم
بدترین مثال: our teacher is wort teacher
معلم ما بدترین معلم است
Worst
بدترین
he is the worst student in the class
او بدترین دانش آموز کلاس است 🏯🏯
صفت عالی بدتر. بدترین
بد ترین
That's not the worst of itاین قسمت بد موضوع نیست بدترین بخش موضوع هنوز مونده بدتر از اینم هست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس