فعل گذرا ( transitive verb )حالات: woos, wooing, wooed
• (1)تعریف: to seek to win the love or approval of, esp. as a spouse; court. • مترادف: court, romance • مشابه: chase, date, propose, pursue, seduce, see
• (2)تعریف: to seek to achieve or obtain. • مترادف: pursue, seek, solicit • مشابه: chase, covet, hanker, quest
- He wooed success.
[ترجمه گوگل] او موفق شد [ترجمه ترگمان] او موفقیت خود را به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: to solicit or invite (some consequence or result). • مترادف: ask, court, encourage, invite, solicit • مشابه: beg, demand, entreat, petition, request, urge, welcome
- In his extravagance, he woos financial ruin.
[ترجمه گوگل] او با زیاده خواهی های خود باعث تباهی مالی می شود [ترجمه ترگمان] توی اسراف کاری که میکنه، خرابی مالی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: wooingly (adv.)
• : تعریف: to seek the affections of a woman; court. • مترادف: court • مشابه: date, propose, romance
جمله های نمونه
1. to woo trouble
دنبال دردسر گشتن
2. a politician who tries to woo the public with flattery
سیاستمداری که می کوشد با چاپلوسی عامه را جلب کند
3. Men are April when they woo,December when they wed;maids are May when they are maids,but the sky changes when they are wives.
[ترجمه learner] منظور اینکه مردها قبل از ازدواج گرم و عاطفی و بعد از ازدواج سرد وبی عاطفه هستند
|
[ترجمه learner] مردها قبل از ازدواج مثل مرداد گرمند ولی بعد از ازدواج مثل ماه آذر سرد می شوند. دختران قبل از ازدواج مثل ماه اردیبهشت خوش هستند اما وقتی ازدواج می کنند آسمان تغییر می کند .
|
[ترجمه گوگل]مردها وقتی خواستگاری میکنند آوریل هستند، وقتی عروسی میکنند دسامبر هستند، وقتی کنیز هستند، کنیزها اردیبهشت هستند، اما وقتی زن هستند آسمان تغییر میکند [ترجمه ترگمان]مردان آوریل هستند وقتی که ازدواج می کنند، دسامبر، وقتی که ازدواج می کنند؛ خدمتکارها در ماه مه هستند، اما وقتی زن هستند، آسمان عوض می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All attempts by the Socialists to woo him back were spurned. Similar overtures from the right have likewise been rejected.
[ترجمه گوگل]تمام تلاشهای سوسیالیستها برای بازپسگیری او رد شد پیشنهادهای مشابه از سمت راست نیز رد شده است [ترجمه ترگمان]همه تلاش سوسیالیست ها برای جلب توجه او رد شد پیشنهادهای مشابهی نیز از سمت راست نیز رد شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The party has been trying to woo the voters with promises of electoral reform.
[ترجمه گوگل]این حزب با وعده اصلاحات انتخاباتی سعی در جلب نظر رأی دهندگان دارد [ترجمه ترگمان]این حزب در تلاش برای جلب رای دهندگان با وعده های اصلاحات انتخاباتی بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was trying to woo the daughter of a Missouri aris - tocrat.
[ترجمه گوگل]او سعی داشت دختر یک آریس میسوری - توکرات را جلب کند [ترجمه ترگمان]اون داشت سعی می کرد دختر یکی از tocrat \"میسوری\" رو ببینه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Politicians try to woo the voters before an election.
[ترجمه ارزو] سیاست مداران میکوشند تا قبل از انتخابات رای دهندگان را اقناع کنند.
|
[ترجمه شان] سیاستمداران می کوشند پیش از انتخابات ، ( نظر ) لطف رای دهندگان را، جلب کنند.
|
[ترجمه گوگل]سیاستمداران سعی می کنند رای دهندگان را قبل از انتخابات جلب کنند [ترجمه ترگمان]سیاستمداران می کوشند تا قبل از انتخابات رای دهندگان را مطرح کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But I don't think that you can woo her away from her husband.
[ترجمه گوگل]اما من فکر نمی کنم که بتوانید او را از شوهرش دور کنید [ترجمه ترگمان]اما من فکر نمی کنم که تو بتونی او را از شوهرش دور کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But it became my genre because of John Woo.
[ترجمه گوگل]اما به خاطر جان وو ژانر من شد [ترجمه ترگمان]اما این سبک به خاطر \"جان وو\" سبک من شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Analysts are debating who is better positioned to woo Catholics this fall.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران در حال بحث هستند که چه کسی برای جذب کاتولیک ها در پاییز امسال موقعیت بهتری دارد [ترجمه ترگمان]تحلیلگران در حال بحث بر سر این هستند که چه کسی بهتر قرار است در پاییز امسال از کاتولیک ها انتقاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. President Roh Tae Woo denounced the assault on Chung and called for a crackdown on student unrest.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور رو تائه وو حمله به چانگ را محکوم کرد و خواستار سرکوب ناآرامی های دانشجویی شد [ترجمه ترگمان]President Tae Woo، حمله به چونگ را محکوم کرد و خواستار سرکوب ناآرامی های دانشجویی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Roh Tae Woo was born on December 193 in a farming village near Taegu.
[ترجمه گوگل]رو تائه وو در دسامبر 193 در دهکده ای در نزدیکی تائگو به دنیا آمد [ترجمه ترگمان]Roh Tae در دسامبر ۱۹۳ در روستایی در نزدیکی Taegu به دنیا آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Medical groups often woo primary care doctors while sharply limiting the number o f specialists allowed on their referral lists.
[ترجمه گوگل]گروه های پزشکی اغلب پزشکان مراقبت های اولیه را جلب می کنند و در عین حال تعداد متخصصان مجاز در لیست های ارجاع خود را به شدت محدود می کنند [ترجمه ترگمان]گروه های پزشکی اغلب با پزشکان مراقبت های اولیه رو به رو می شوند و در عین حال تعداد متخصصانی که در لیست ارجاع خود مجاز هستند را به شدت محدود می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The evil sorcerer had been trying to woo the princess, but she remained loyal to her husband.
[ترجمه گوگل]جادوگر شیطان صفت سعی داشت شاهزاده خانم را جلب کند، اما او به شوهرش وفادار ماند [ترجمه ترگمان]جادوگر شرور سعی کرده بود با پرنسس ازدواج کند، اما او به شوهرش وفادار ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خواستگاری کردن (فعل)
match, suit, husband, woo
اظهار عشق کردن با (فعل)
woo
عشقبازی کردن با (فعل)
woo
جلب لطف کردن (فعل)
woo
انگلیسی به انگلیسی
• court; run after; ask for, look for; bring upon oneself; persuade if you woo people, you try to get them to help or support you. when a man woos a woman, he tries to make himself attractive to her, because he wants to marry her; an old-fashioned use.
پیشنهاد کاربران
۱. عشق بازی کردن ۲. جلب کردن. کسب کردن. به دست آوردن مثال: a campaign to woo potential customers یک کمپین برای جلب کردن خریداران و مشتریان بالقوه
جلب توجه کردن
به معنای جذب کردن و بدست آوردن با لغت attract هم معنی است. To make efforts to attain or gain something
جلب کردن جلب نظر کردن به دست آوردن
جذب کردن جلب کردن ( توجه )
to try to persuade someone to support you or to use your business سعی در متقاعد کردن کسی که از شما یا از تجارت و کسب و کار شما حمایت و پشتیبانی نماید. The party has been trying to woo the voters with promises of electoral reform ... [مشاهده متن کامل]
The airline has been offering discounted tickets to woo passengers away from their competitors The party has been trying to woo the voters with promises of electoral reform
جلب نظر کردن
۱ - دلربایی کردن، To seek love of someone to marry them try to win someone's heart through being charming and make them fall in love with you ۲ - راضی/ترغیب به انجام کاری کردن To persuade, encourage, to push ... [مشاهده متن کامل]
He was wooing her grandmother to borrow some money Finally his teacher managed to woo him back to school
دل کسی را بدست آوردن
affair
amour
متقاعد کردن، مجاب کردن
Attract = woo جلب توجه کردن The directors tried yo woo the suppor of union مدیران تلاش کردند تا حمایت اتحادیه را جلب کنند.
Woo = attract جلب توجه
مجاب کردن، ( به انجام کاری ) واداشتن، ترغیب و تشویق کردن - راضی کردن، قانع کردن
به دنبال حمایت کسی بودن حمایت و طرفداری کسی رو خواستن to try to get the support of sb ( oxford ) e. g. voters are being wood with promises of lower taxes