1. woman felt that they were maltreated
زن ها احساس می کردند که با آنها بد رفتار می شود.
2. woman has been portrayed by poets in many ways
شاعران زن را به طرق متعدد ترسیم کرده اند.
3. woman of easy virtue
زن سهل الحصول
4. a woman and two girls
یک زن و دو دختر
5. a woman doctor
پزشک زن
6. a woman dressed in black
زن سیاهپوش
7. a woman driver
راننده ی مونث (زن)
8. a woman of easy virtue
زن هرجایی (یا هرزه)
9. a woman of education and insight
خانمی تحصیل کرده و بصیر
10. a woman of fair complexion
زنی سفید چهره
11. a woman of good will
زنی دارای حسن نیت
12. a woman of high station
بانویی بلند پایه
13. a woman of intelligence
زن باهوش
14. a woman of low taste
زن کج سلیقه
15. a woman of poise and charm
زنی متین و جذاب
16. a woman of simplicity and kindness
زنی ساده دل و مهربان
17. a woman of slender physique and intelligence
یک زن باریک اندام و باهوش
18. a woman of style
یک خانم شیک
19. a woman of unique talents
زنی دارای استعدادهای منحصر بفرد
20. a woman who lacks all reserve and judgement
زنی که از خودداری و قضاوت بویی نبرده است
21. a woman who was encased in her own selfmade loneliness
زنی که در تنهایی خود ساخته اش محبوس شده بود
22. a woman whose father has died
زنی که پدرش مرده است
23. a woman with a narrow waist and broad hips
زنی با کمر باریک و کفل پهن
24. a woman with regular features
زنی با اسباب صورت خوش ترکیب
25. that woman can't have children
آن زن بچه دار نمی شود.
26. that woman has broad hips
آن زن باسن پهنی دارد.
27. that woman has small breasts
آن زن پستان های کوچکی دارد.
28. that woman is mehri
آن زن،مهری است.
29. that woman is so feeble that she can't walk
آن زن آنقدر نزار است که نمی تواند راه برود.
30. the woman in a tight skirt was walking with a slight swing to her hips
زنی که دامن تنگ پوشیده بود کپل های خود را کمی می جنباند و راه می رفت.
31. the woman in her could not allow children to suffer
زنیت او اجازه نمی داد که کودکان رنج ببرند.
32. a woman with a past
زن بد سابقه
33. scarlet woman
روسپی،فاحشه
34. a barren woman
زن نازا
35. a beautiful woman
زن خوشگل
36. a beautiful woman of high character
زنی زیبا با شخصیت والا
37. a delectable woman
زن خواستنی
38. a fallen woman
زن از راه دررفته،زن خراب
39. a fat woman
زن چاق
40. a flat-chested woman
زنی با سینه های صاف
41. a grown-up woman
زن بالغ
42. a holy woman
زنی پارسا
43. a kindhearted woman
زن با محبت
44. a light woman
زن جلف
45. a loose woman
زن خراب
46. a married woman
زن شوهردار
47. a married woman who has a lover
زن شوهر داری که فاسق دارد
48. a ruined woman
زن هتک حرمت شده
49. a skinny woman
زن لاغر
50. a spanish woman
یک زن اسپانیایی
51. a trim woman of thirty-four
یک زن خوش ریخت سی و چهار ساله
52. a twice-divorced woman
زن دوطلاقه
53. a vibrant woman
یک زن سرزنده
54. a wanton woman
یک زن هرزه
55. an insincere woman whose words should never be trusted
زن دورویی که هرگز نباید به حرف هایش اعتماد کرد
56. an old woman with live eyes
پیرزنی با چشمان درخشان و گیرا
57. in inventive woman
زنی نوآور
58. my cleaning woman comes twice a week
مستخدمه ی من هفته ای دو بار می آید.
59. that gypsy woman and her whelps used to steal fruit from our garden
آن زن کولی و توله هایش میوه های باغ ما را می دزدیدند.
60. the anxious woman gnawed at her underlip
زن دلواپس،لب زیرین خود را می جوید.
61. the bad-tempered woman was her husband's plague
آن زن بد خلق آفت جان شوهرش بود.
62. the divorced woman complained that she had not received any alimony
زن مطلقه شکایت کرد که خرجی دریافت نکرده است.
63. the old woman doddered down the stairs
پیرزن لرزان و لنگان از پله ها پایین رفت.
64. the old woman had lost the will to live
پیرزن علاقه ی به زندگی را از دست داده بود.
65. the old woman lived in a dreadful hole
پیرزن در بیغوله ی وحشتناکی زندگی می کرد.
66. the old woman lived in hardship
پیرزن در عسرت زندگی می کرد.
67. the old woman slumbered peacefully
پیرزن در خواب آرامی فرورفته بود.
68. the old woman talked of nothing but her ailments
پیر زن جز درباره ی درد و مرض های خود حرفی نزد.
69. the old woman was desperate for money
پیرزن سخت محتاج پول بود.
70. the old woman was melancholy
پیرزن مغموم بود.