• : تعریف: one who talks lengthily or pretentiously.
جمله های نمونه
1. This is the windbag of the world talking.
[ترجمه گوگل]این کیسه بادی حرف دنیاست [ترجمه ترگمان]این windbag جهان است که صحبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She called him rabble-rouser, windbag, fraud.
[ترجمه گوگل]او او را غوغاگر، کیسه بادی، کلاهبردار نامید [ترجمه ترگمان] اون بهش می گفت اراذل و اوباش، کلاه بردار، کلاه بردار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. After all, they don't call you old windbag for nothing!
[ترجمه گوگل]بالاخره بیهوده به تو کیسه بادی قدیمی نمی گویند! [ترجمه ترگمان]به هر حال، آن ها تو را به خاطر هیچ چیز پیر صدا نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You poor guy! Everyone knows he's a real windbag.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بیچاره مگه نمیدونی که اون یک وراج تمام عیاره!
|
[ترجمه گوگل]ای بیچاره! همه می دانند که او یک کیسه بادی واقعی است [ترجمه ترگمان]! مرتیکه بیچاره همه می دونن که اون یه آدم windbag [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Everyone knows he's a real windbag.
[ترجمه گوگل]همه می دانند که او یک کیسه بادی واقعی است [ترجمه ترگمان]همه می دونن که اون یه آدم windbag [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. John is such a windbag . He can talk for hours at a time without saying anything.
[ترجمه مریم سالک زمانی] جان واقعادر روده درازی نظیر نداره، میتونه یکریز و بی وقفه آسمان و زمین را به هم ببافه
|
[ترجمه گوگل]جان چنین کیسه بادی است او می تواند ساعت ها بدون اینکه چیزی بگوید صحبت کند [ترجمه ترگمان]جان خیلی windbag او می تواند ساعت ها بدون این که چیزی بگوید، ساعت ها حرف بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's only one of half a dozen committee members, and anyway he's just a windbag!
[ترجمه گوگل]او فقط یکی از نیم دوجین عضو کمیته است، و به هر حال او فقط یک کیسه بادی است! [ترجمه ترگمان]اون فقط یکی از نیم دوجین عضو کمیته هست، و در هر حال اون فقط یه windbag [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. B : You poor guy! Everyone knows he's a real windbag.
[ترجمه گوگل]ب: ای بیچاره! همه می دانند که او یک کیسه بادی واقعی است [ترجمه ترگمان]! مرتیکه بیچاره همه می دونن که اون یه آدم windbag [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سخنران پرگو (اسم)
windbag
نطاق روده دراز (اسم)
windbag
کیسه باد (اسم)
windbag
انگلیسی به انگلیسی
• arrogant person who talks excessively about meaningless things; bag from which air flows in the pipes of a bagpipe to make sound if you describe someone as a windbag, you mean that they talk a great deal in a boring way; an informal word.
پیشنهاد کاربران
noun [ C] informal /disapproving a person who talks too much about boring things اسم، غیر رسسمی، ناپسند فردی که بیش از حد در مورد چیزهای خسته کننده صحبت می کند پرچانه، وراج، حرّاف Synonym; ... [مشاهده متن کامل]
gasbag /informal The politician was criticized for being a windbag and not saying anything of substance. The professor’s lectures were so boring that many students thought he was a windbag. The CEO was known for being a windbag and talking for hours without saying anything meaningful. The talk show host was accused of being a windbag and interrupting his guests. The author’s latest book was criticized for being a windbag and containing too much unnecessary detail.
Gasbag پُر حرف ورّاج پُرچانه کسی که زیاد حرف میزند.