• : تعریف: the condition or being inclined or disposed to do something, without objecting or resisting; readiness.
- I very much appreciate your willingness to help me with this difficult matter.
[ترجمه gh] من بسیار سپاسگزارم از تمایلتان برای کمک کردن به من در این شرایط سخت
|
[ترجمه Navid] از اینکه در این موضوع سخت به من کمک می کنید بسیار سپاسگزارم.
|
[ترجمه گوگل] از تمایل شما برای کمک به من در این موضوع دشوار بسیار سپاسگزارم [ترجمه ترگمان] من خیلی ممنونم که شما برای کمک به من در این مورد سخت به من کمک کردید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His willingness to accept the less glamorous assignments impressed his boss.
[ترجمه گوگل] تمایل او به پذیرش وظایف کمتر جذاب، رئیسش را تحت تأثیر قرار داد [ترجمه ترگمان] تمایل او به پذیرش تکالیف با شکوه کم تر، رئیسش را تحت تاثیر قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her willingness to break the law shocked him somewhat.
[ترجمه گوگل] تمایل او به زیر پا گذاشتن قانون تا حدودی او را شوکه کرد [ترجمه ترگمان] تمایل او به شکستن قانون تا حدی او را شوکه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Workers'leaders have expressed their willingness to cooperate.
[ترجمه امیر] رئیس کارگران بر اشتیاق کاری کارکنان تاثیر گذاشته
|
[ترجمه سهیلا سهرابی] رهبران کارگران تمایل خود را به همکاری ابراز کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]رهبران کارگری تمایل خود را برای همکاری ابراز کرده اند [ترجمه ترگمان]رهبران کارگران تمایل خود به هم کاری را ابراز کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. His presence is indicative of his willingness to help.
[ترجمه گوگل]حضور او نشان دهنده تمایل او به کمک است [ترجمه ترگمان]حضور او نشانه تمایل او به کمک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Patriotism is the willingness to kill and be killed for trivial reasons. Bertrand Russell
[ترجمه امیر] پاتروئیسم یعنی اشتیاق کشتن یا کشته شدن به دلایل بی اهمیت است . برتراند راسل
|
[ترجمه گوگل]میهن پرستی تمایل به کشتن و کشته شدن به دلایل بی اهمیت است برتراند راسل [ترجمه ترگمان]Patriotism تمایل به کشتن و کشته شدن به دلایل بی اهمیت است برتراند راسل [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They manifested much willingness to go.
[ترجمه امیر] ترجمه ترگمان ) ان هاتمایل زیادی به رفتن نشان دادند
|
[ترجمه گوگل]آنها تمایل زیادی برای رفتن نشان دادند [ترجمه ترگمان]آن ها تمایل زیادی به رفتن نشان دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is unwise of them to advertise their willingness to make concessions at the negotiations.
[ترجمه گوگل]عاقلانه نیست که آنها تمایل خود را برای دادن امتیاز در مذاکرات اعلام کنند [ترجمه ترگمان]برای آن ها عاقلانه نیست که تمایل خود را برای سازش دادن به مذاکرات تبلیغ کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The new government has shown a willingness to listen and learn.
[ترجمه گوگل]دولت جدید تمایلی برای شنیدن و یادگیری نشان داده است [ترجمه ترگمان]دولت جدید تمایل خود برای شنیدن و یادگیری را نشان داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His lack of experience was balanced by a willingness to learn.
[ترجمه گوگل]عدم تجربه او با تمایل به یادگیری متعادل شد [ترجمه ترگمان]عدم تجربه او با تمایل به یادگیری متعادل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Russians have already indicated their willingness to cooperate.
[ترجمه گوگل]روس ها قبلاً تمایل خود را برای همکاری نشان داده اند [ترجمه ترگمان]روس ها هم اکنون تمایل خود به هم کاری را نشان داده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He admired her willingness to buck the system .
[ترجمه گوگل]او تمایل او را برای تضعیف سیستم تحسین کرد [ترجمه ترگمان]او تمایل خود را برای به دست آوردن این سیستم مورد تحسین قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Success in studying depends on a willingness to learn.
[ترجمه گوگل]موفقیت در مطالعه بستگی به تمایل به یادگیری دارد [ترجمه ترگمان]موفقیت در مطالعه بستگی به تمایل به یادگیری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Marriage counselling depends on both parties' willingness to try to solve problems.
[ترجمه گوگل]مشاوره ازدواج به تمایل هر دو طرف برای تلاش برای حل مشکلات بستگی دارد [ترجمه ترگمان]مشاوره ازدواج به هر دو طرف تمایل دارد تا مشکلات را حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In her willingness to help them, she quite forgot that she wasn't as strong as she had been.
[ترجمه گوگل]در تمایل خود برای کمک به آنها، کاملاً فراموش کرد که به اندازه او قوی نیست [ترجمه ترگمان]در دلش می خواست به آن ها کمک کند، کاملا فراموش کرده بود که او به اندازه او قوی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He began deliberately advertising his willingness to make concessions.
[ترجمه گوگل]او شروع به تبلیغ عمدی در مورد تمایل خود برای دادن امتیاز کرد [ترجمه ترگمان]او عمدا به تبلیغ تمایل خود برای سازش دادن پرداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His lack of experience was balanced by his willingness to learn.
[ترجمه گوگل]عدم تجربه او با تمایل او به یادگیری متعادل شد [ترجمه ترگمان]عدم تجربه او از تمایل او به یادگیری متعادل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They tried to assure him of their willingness to work.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند به او از تمایل خود به کار اطمینان دهند [ترجمه ترگمان]سعی کردند به او اطمینان بدهند که تمایل به کار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• readiness; agreeableness; state or condition of being willing
✅ Definition: 👉 A cheerful readiness or willingness to do something with enthusiasm and promptness.
"**Willingness**" به معنی تمایل، آمادگی یا علاقه برای انجام کاری است. این کلمه نشان دهنده ی اراده و اشتیاق فرد برای پذیرش یک موقعیت یا وظیفه است. ### مثال: - **She showed a willingness to help her colleagues. ** ... [مشاهده متن کامل]
( او تمایل به کمک به همکارانش را نشان داد. ) ### تفاوت با کلمات مشابه میتواند به درک بهتر این کلمه کمک کند: 1. **Readiness**: به معنای آماده بودن به لحاظ ذهنی یا جسمی برای انجام کار است، در حالی که "willingness" بیشتر بر روی اشتیاق و تمایل تاکید دارد. - **مثال**: "He is ready to start the project. " ( او آماده است پروژه را شروع کند. )
2. **Eagerness**: به معنای اشتیاق و علاقه زیاد برای انجام کاری است. "Eagerness" در مقایسه با "willingness" بیشتر بر روی هیجان و شوق فرد تاکید دارد. - **مثال**: "She is eager to learn new skills. " ( او مشتاق به یادگیری مهارت های جدید است. ) در کل، "willingness" نشان دهندهٔ تمایل و اراده است، در حالی که دیگر کلمات ممکن است به جوانب مختلفی از آماده بودن یا اشتیاق اشاره کنند.
رضای خاطر. رضامندی. رغبت. میل. تمایل مثال: the president indicated his willingness to use force رئیس جمهور تمایل خود را برای استفاده از زور خاطرنشان کرد.
تمابل
willingness means that you are happy to do something
رضامندی، رغبت، میل
If someone is willing to do something, they are fairly happy about doing it and will do it if they are asked to do it