wile

/ˈwaɪl//waɪl/

معنی: فریب، تزویر، حیله، خدعه، مکر، تلبیس، بطمع انداختن، اغوا کردن، فریفتن
معانی دیگر: نیرنگ، دستان، ترفند، ستاوه، مسحور کردن، فریفته کردن، جلب کردن، دلربایی کردن، (جمع) اطوار بازی، جفاکاری، (قدیمی) فریبایی، حیله گری، ترفندبازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a trick or stratagem intended to mislead, entice, or entrap.
مشابه: ploy, ruse, stratagem, subterfuge, trap

- The elderly couple were taken in by the wiles of this swindler.
[ترجمه گوگل] زن و شوهر سالخورده توسط حیله های این کلاهبردار به دام افتادند
[ترجمه ترگمان] این شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد و شیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (often pl.) cunning or seductive behavior; guile; trickery.

- He claims he was enticed by her "feminine wiles."
[ترجمه گوگل] او ادعا می‌کند که فریفته «حیله‌های زنانه» او شده است
[ترجمه ترگمان] او ادعا می کند که \"نیرنگ های زنانه\" او را فریب داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wiles, wiling, wiled
(1) تعریف: to lure, mislead, or entrap by cunning or seductiveness.

- His buddies wiled him away from his studies with the promise of easy winnings at poker.
[ترجمه گوگل] دوستانش با وعده برنده شدن آسان در پوکر او را از تحصیل دور کردند
[ترجمه ترگمان] دوستانش او را از درس دادن به قمار و بردن قمار در پوکر منصرف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pass (time), esp. in a pleasant manner (usu. fol. by away). (See while.)

- We wiled away a few hours in the back yard.
[ترجمه گوگل] چند ساعتی در حیاط پشتی فرار کردیم
[ترجمه ترگمان] چند ساعتی در حیاط پشتی راه رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to wile (or while) away
حرام کردن،به بطالت گذراندن،تلف کردن

2. his sermons would even wile the birds from the trees
موعظه های او حتی پرندگان را از درختان جلب می کرد.

3. The fox’s wiles will never enter the lion’s head.
[ترجمه گوگل]نیرنگ های روباه هرگز وارد سر شیر نمی شود
[ترجمه ترگمان]نیرنگ روباه هرگز به سر شیر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All her wiles were to persuade them to buy the goods.
[ترجمه ری ری] همه ی ترفند هایش به خاطر این بود ک آن ها را به خرید کالا متقاعد سازد
|
[ترجمه گوگل]تمام حیله های او برای ترغیب آنها به خرید کالا بود
[ترجمه ترگمان]همه حیله های او می خواستند آن ها را متقاعد کنند که اجناس را بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. the wiles of a skilled negotiator.
[ترجمه گوگل]نیرنگ های یک مذاکره کننده ماهر
[ترجمه ترگمان]و نیرنگ های یک مذاکره کننده ماهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She used all her feminine wiles on Sam in order to get her way.
[ترجمه گوگل]او از تمام حیله‌های زنانه‌اش برای سام استفاده کرد تا بتواند راهش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]او از همه شیوه های زنانه استفاده کرده بود تا راه خود را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She used her womanly wiles/charms to persuade him to change his mind.
[ترجمه گوگل]او برای متقاعد کردنش برای تغییر عقیده اش از حیله ها/جذابیت های زنانه اش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از wiles زنانه استفاده می کرد تا او را متقاعد کند که نظرش را عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She'll have to use all her feminine wiles to get him to agree.
[ترجمه گوگل]او باید از تمام حیله های زنانه اش استفاده کند تا او را به توافق برساند
[ترجمه ترگمان]او باید از همه شیوه های زنانه استفاده کند تا او را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was impossible to resist her feminine wiles .
[ترجمه گوگل]مقاومت در برابر نیرنگ های زنانه او غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]مقاومت در برابر wiles زنانه غیرممکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My wile and I consider this to be a most fortunate match.
[ترجمه گوگل]من و حیله ام این را خوش شانس ترین مسابقه می دانیم
[ترجمه ترگمان]به نظر من این وصلت خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Am I proud of resorting to stereotypical womanly wiles when I am supposed to be a postmodernist feminist egalitarian?
[ترجمه گوگل]آیا زمانی که قرار است یک برابری طلب فمینیست پست مدرنیست باشم به توسل به حیله های کلیشه ای زنانه افتخار می کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من به متوسل شدن به stereotypical زنانه wiles که قرار است طرفدار حقوق egalitarian باشم افتخار می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After repelling the wiles of Tufnell, Wright and Jones ensured that three figures were raised by the close.
[ترجمه گوگل]رایت و جونز پس از دفع حیله‌های تافنل، اطمینان حاصل کردند که سه چهره تا آخر بلند می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بعد از دفع the of، رایت و جونز اطمینان دادند که سه رقم از فاصله نزدیک بالا برده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their wiles are starting to work.
[ترجمه گوگل]حیله های آنها شروع به کار می کند
[ترجمه ترگمان]wiles شروع به کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Or, in keeping with theme week, the hapless Wile E. . Coyote in futile pursuit of the Roadrunner.
[ترجمه گوگل]یا، مطابق با هفته موضوعی، بدبخت Wile E کایوت در تعقیب بیهوده Roadrunner
[ترجمه ترگمان]یا، با نگاه داشتن در هفته تم، the Wile hapless، به طور بی هوده به دنبال the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They valued wiles, street smarts, never education.
[ترجمه گوگل]آنها برای حیله گری، هوشمندی های خیابانی ارزش قائل بودند، هرگز برای آموزش
[ترجمه ترگمان]آن ها wiles، زیرکی خیابانی، و هرگز آموزش و پرورش ارزش قائل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

تزویر (اسم)
artifice, wile, deception, falsification, duplicity

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

خدعه (اسم)
cunning, craftiness, wile, deceit, trick, ruse

مکر (اسم)
wile, ruse, imposture, guile

تلبیس (اسم)
wile, guile, subreption

به طمع انداختن (فعل)
allure, wile

اغوا کردن (فعل)
wile, lure, entice, seduce, crimp, tempt

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

انگلیسی به انگلیسی

• trick, cunning; lure, enticement
plan a scheme; cheat, deceive; tempt, entice; pass time (when used as "wile away")

پیشنهاد کاربران

بپرس