wickedness

/ˈwɪkədnəs//ˈwɪkɪdnɪs/

معنی: بدجنسی، عیب، تبه کاری، تباهی، شرارت، نا بکاری
معانی دیگر: نا بکاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

جمله های نمونه

1. the lord shall return thy wickedness upon thine own head
(انجیل) خداوند اعمال شیطانی تو را بر سر خودت خواهد آورد.

2. Wickedness does not go altogether unrequited.
[ترجمه گوگل]شرارت به هیچ وجه بی نتیجه نمی ماند
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه در یک طرفه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wickedness does no go altogether unrequited.
[ترجمه گوگل]شرارت به طور کامل بی نتیجه نمی ماند
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه یک طرفه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If thou wouldest live long,live well;for folly and wickedness shorten life.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهی طولانی زندگی کنی، خوب زندگی کن، زیرا حماقت و شرارت عمر را کوتاه می کند
[ترجمه ترگمان]اگر تو زنده بمانی، زندگی خوبی داشته باشی، به خاطر حماقت و زشتی زندگی کوتاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't try to justify his wickedness.
[ترجمه لیلانوری] سعی نکن کار زشت او را توجیه کنی.
|
[ترجمه گوگل]سعی نکنید بدکاری او را توجیه کنید
[ترجمه ترگمان]سعی نکن شرارت خود را توجیه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This was a fiendish act of wickedness.
[ترجمه گوگل]این یک عمل شیطانی شیطانی بود
[ترجمه ترگمان]این کار شیطانی شیطانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What horrors and impurities and wickedness exist under convention's cloak.
[ترجمه گوگل]چه وحشت ها و ناخالصی ها و شرارت هایی در ردای کنوانسیون وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چه وحشتی و impurities و شرارت در زیر شنل convention وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their wickedness was emphasised by several large posters detailing the dangers of both active and passive smoking.
[ترجمه گوگل]شرارت آنها توسط چندین پوستر بزرگ که خطرات سیگار کشیدن فعال و غیرفعال را شرح می داد، تاکید شد
[ترجمه ترگمان]همچنین چندین پوستر بزرگ بر روی خطرات سیگار کشیدن فعال و غیر فعال تاکید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I class that as wickedness.
[ترجمه لیلانوری] از نظر من آن کار زشتی است.
|
[ترجمه گوگل]من آن را به عنوان شرارت طبقه بندی می کنم
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که من هم به زشتی آن عمل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Janir was in an ecstasy of wickedness and transgression.
[ترجمه گوگل]جانیر در خلسه شرارت و تجاوز بود
[ترجمه ترگمان]Janir در خلسه of و transgression بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was not wickedness that led him into crime but a cheerfully impulsive nature and an almost complete lack of reasoning power.
[ترجمه گوگل]این شرارت نبود که او را به جنایت کشاند، بلکه طبیعتی شاد و تکانشی و فقدان تقریباً کامل قدرت استدلال بود
[ترجمه ترگمان]این کار بدی نبود که او را به جنایت سوق می داد، بلکه یک سرشت شاد و با نشاط بود و یک نیروی کامل منطقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But what among all the streaks of wickedness in human nature are you going to write about?
[ترجمه گوگل]اما در میان همه رگه های شرارت در طبیعت انسان، قرار است درباره چه چیزی بنویسید؟
[ترجمه ترگمان]اما در میان این همه the که در طبیعت بشری دارید چه می خواهید بنویسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A personification of wickedness and ungodliness alluded to in the Old and New Testaments.
[ترجمه گوگل]تجسمی از شرارت و بی خدایی که در عهد عتیق و جدید به آن اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]مظهر فساد و پلیدی بود که در the قدیم و جدید به آن اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not for any mortal sin, but the wickedness of my abhorrent face!
[ترجمه گوگل]نه برای هیچ گناه کبیره ای، بلکه برای شرارت چهره منفور من!
[ترجمه ترگمان]نه به خاطر هر گناه کبیره، بلکه زشتی صورت نفرت انگیز من!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. V 150 after wickedness draw near; they are far from Thy law.
[ترجمه گوگل]V 150 پس از نزدیک شدن شرارت آنها از شریعت تو دور هستند
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" پس از آنکه wickedness نزدیک می شود، آن ها از قانون تو دور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدجنسی (اسم)
acid, malice, malignancy, wickedness, maleficence

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

تبه کاری (اسم)
wickedness, maleficence, villainy, crime, felony

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

نابکاری (اسم)
wickedness, rascality

انگلیسی به انگلیسی

• evil; cruelty

پیشنهاد کاربران

جرثومه فساد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : wicked / wickedness
✅️ صفت ( adjective ) : wicked
✅️ قید ( adverb ) : wickedly

بپرس