welter

/ˈweltər//ˈweltə/

معنی: اختلاط، درهم و برهمی، اغشتن، غلت زدن
معانی دیگر: (مثلا خوک) در گل و لای غلت زدن، لولیدن، وول خوردن، (در کار یا گرفتاری) غرق بودن، دست و پا زدن، خیس بودن، غوطه ور بودن، (مثلا در دریای متلاطم) بالا و پایین رفتن، (با امواج) دست به گریبان بودن، (مثلا امواج دریا) تلاطم، خروش، غوغا، هرج و مرج، بلبشو، آشوب، آشفتگی، خشکی، پژمردگی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: welters, weltering, weltered
(1) تعریف: to become involved or entangled, often overwhelmingly.

- He is weltering in paperwork.
[ترجمه گوگل] او در کاغذبازی غوطه ور است
[ترجمه ترگمان] داره از روی کاغذ بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to roll about or wallow, as in mud or the open sea.
مشابه: wallow

- The ship weltered in the waves lashed up by the violent winds.
[ترجمه گوگل] کشتی در میان امواجی که بادهای شدید به آن برخورد کرده بودند، فرو رفت
[ترجمه ترگمان] کشتی در امواج سهمگین وزیدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a disorderly mass or turmoil; jumble.

- a welter of documents
[ترجمه گوگل] انبوهی از اسناد
[ترجمه ترگمان] انبوهی از اسناد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a turbulent rolling and tossing, as of the sea.

جمله های نمونه

1. the welter of sea waves
خروش امواج دریا

2. to welter in one's own blood
در خون خود غوطه ور بودن

3. to welter in work
غرق کار بودن

4. the room was a welter of broken glass and china
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.

5. Pigs often welter in the mud.
[ترجمه مریم سالک زمانی] خوک ها غالبا در میان گل و لای می غلتند.
|
[ترجمه گوگل]خوک ها اغلب در گل و لای غوطه ور می شوند
[ترجمه ترگمان]خوک ها اغلب در گل و لای جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mother told her son not to welter in pleasure and idleness.
[ترجمه گوگل]مادر به پسرش گفت که در لذت و بیکاری غوطه ور نشود
[ترجمه ترگمان]مادر به پسرش گفت که با لذت و تنبلی غلت نزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are reducing the company's welter of development projects and will streamline sales and marketing.
[ترجمه مریم سالک زمانی] هدف ما در شرکت، فروکاهی انبوهی از پروژه ها و کارآمدتر کردن بازاریابی و فروش است.
|
[ترجمه گوگل]ما در حال کاهش هجوم پروژه های توسعه ای شرکت هستیم و فروش و بازاریابی را ساده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هرج و مرج شرکت را کاهش می دهیم و بازاریابی و بازاریابی را ساده و ساده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a welter of information on the subject.
[ترجمه گوگل]اطلاعات زیادی در مورد این موضوع وجود دارد
[ترجمه ترگمان]انبوهی از اطلاعات در مورد این موضوع وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This dire situation exists despite a welter of management plans, royalties, taxes, and fees.
[ترجمه گوگل]این وضعیت وخیم با وجود انبوهی از برنامه های مدیریتی، حق امتیازها، مالیات ها و کارمزدها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت هولناک، علی رغم بسیاری از طرح های مدیریتی، حق امتیاز، مالیات ها و هزینه ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Apt observations dissolved into a shapeless welter.
[ترجمه گوگل]مشاهدات مناسب در یک ولتر بی شکل حل شد
[ترجمه ترگمان]مشاهدات Apt به هرج و مرج بی شکل تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the latest welter of housing data, some have seen green shoots.
[ترجمه گوگل]در جدیدترین داده‌های مسکن، برخی شاخه‌های سبز رنگ دیده‌اند
[ترجمه ترگمان]در آخرین غوغای پر از اطلاعات مسکن، برخی از آن ها شاخه های سبز دیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And through all this welter of change and development your mission remains fixed, determined, inviolable.
[ترجمه گوگل]و در طول این همه تغییرات و توسعه، ماموریت شما ثابت، مصمم، خدشه ناپذیر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]و از طریق همه این هیاهوی تغییرات و توسعه ماموریت شما ثابت، مصمم و مصون مانده باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He lay there rolling'round in the welter of his gore.
[ترجمه گوگل]او آنجا دراز کشیده بود و در انبوهی از غبغب خود غلت می زد
[ترجمه ترگمان]در آنجا دراز کشید و در میان سیل خون غوطه ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now that the sun was setting in a welter of crimson behind tin lulls across the Flint River, the warmth of the April day was ebbing into a faint but balmy chill.
[ترجمه گوگل]حالا که خورشید در انبوهی از رنگ زرشکی در پشت آب‌های حلبی در آن سوی رودخانه فلینت غروب می‌کرد، گرمای روز آوریل در حال فروکش کردن بود و به سرمای ضعیف اما ملایم تبدیل می‌شد
[ترجمه ترگمان]اکنون که خورشید در میان welter سرخ رنگی در آن سوی رودخانه فلینت نشسته بود، گرمای روز آوریل فروکش می کرد و سوز سردی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The plan amid a welter of criticism but has now been revived in a different guise.
[ترجمه گوگل]این طرح در میان انبوهی از انتقادات، اما اکنون در ظاهری متفاوت احیا شده است
[ترجمه ترگمان]این طرح در میان انبوهی از انتقادات وجود دارد، اما اکنون با ظاهری متفاوت احیا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Out of the welter of dust, the car came to the girl's home.
[ترجمه گوگل]از غبار غبار، ماشین به خانه دختر آمد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به خانه دختر آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

درهم و برهمی (اسم)
confusion, disarray, clutter, muss, mash, hugger-mugger, welter, misrule, mix-up, topsy-turvydom

اغشتن (فعل)
imbrue, gaum, smear, welter, imbue, indoctrinate, inoculate, saturate

غلت زدن (فعل)
welter

انگلیسی به انگلیسی

• confusion, turmoil; chaos, disorder; wallowing, rolling around in; welterweight
wallow, be soaked (as in blood); be immersed or entangled in
a welter of things is a large number of them; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A large number of things in a state of confusion or disorder 🌪
🔍 مترادف: Turmoil
✅ مثال: The office was in a welter of papers and unfinished tasks after the sudden resignation of the manager.
توده - انبوه - ملغمه

بپرس