• : تعریف: statements that are intentionally misleading, ambiguous, evasive, or indirect.
جمله های نمونه
1. And stop using weasel words like "physicality" in place of "cheating".
[ترجمه گوگل]و استفاده از کلمات راسو مانند "فیزیکی" را به جای "تقلب" متوقف کنید [ترجمه ترگمان]و استفاده از کلمات راسو مانند \"دنیای فیزیکی\" را به جای \"تقلب\" متوقف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He doesn't even like so-called "weasel words"--like saying a food is "virtually fat-free"--that some marketers use to exaggerate claims or minimize weaknesses of products and services.
[ترجمه گوگل]او حتی به اصطلاح "کلمات راسو" را دوست ندارد - مانند گفتن اینکه یک غذا "تقریباً بدون چربی" است - که برخی از بازاریابان برای اغراق در ادعاها یا به حداقل رساندن نقاط ضعف محصولات و خدمات استفاده می کنند [ترجمه ترگمان]او حتی به اصطلاح weasel - - مانند گفتن یک غذا \"عملا عاری از چربی\" نیست - - که برخی بازاریابان از اغراق در ادعاهای خود اغراق می کنند و یا ضعف محصولات و خدمات را به حداقل می رسانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The police report was filled with weasel words.
[ترجمه مریم سالک زمانی] گزارش پلیس چیزی نبود جز مشتی کلی گویی و حرف های دوپهلو
|
[ترجمه گوگل]گزارش پلیس پر از کلمات راسو بود [ترجمه ترگمان]گزارش پلیس پر از کلمات راسو شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The government's promises on nurses' pay turned out to be weasel words .
[ترجمه مریم سالک زمانی] وعده های دولتی در مورد پرداخت پرستاران جز کلی بافی چیزی نبود
|
[ترجمه گوگل]وعده های دولت در مورد دستمزد پرستاران حرف های راسویی شد [ترجمه ترگمان]وعده های دولت در مورد حقوق پرستاران تبدیل به کلمات راسو شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But if you return to my original assertion, you will notice some more weasel words.
[ترجمه گوگل]اما اگر به ادعای اصلی من برگردید، متوجه کلمات راسوی دیگری خواهید شد [ترجمه ترگمان]اما اگر به اظهارات اصلی من برگردی، به حرف های weasel بیشتری توجه خواهی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. When the thief was being questioned by the police, he tried to fool them with weasel words.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دزد هنگام بازجویی توسط پلیس کوشید با حرفهای دوپهلو و کلی بافی آنها را بفریبد.
|
[ترجمه گوگل]زمانی که دزد مورد بازجویی پلیس قرار گرفت، با کلمات راسو سعی کرد آنها را فریب دهد [ترجمه ترگمان]وقتی دزد از پلیس بازجویی شد سعی کرد با کلمات weasel آن ها را گول بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• words that have many meanings
پیشنهاد کاربران
کلی گویی - کلی بافی
الفاظ طفره آمیز ( کلمات و عباراتی که با هدف ایجاد تصوری خاص بیان میشه در حالی که یک ادعای مبهمه ) . مترادف: anonymous authority