فعل گذرا ( transitive verb )حالات: weans, weaning, weaned
• (1)تعریف: to accustom (a child or young animal) to food other than milk consumed by suckling.
- Because of her illness, the mother weaned the baby early.
[ترجمه رضا راد] به دلیل بیماری مادر؛ او را زودتر از شیر گرفت
|
[ترجمه شادی حامدی] مادر، به خاطر بیماری خودش، نوزاد را زود از شیر گرفت.
|
[ترجمه گوگل] مادر به دلیل بیماری نوزاد را زود از شیر گرفت [ترجمه ترگمان] به خاطر بیماری او مادر بچه را زود از شیر گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to cause to be free of a habit, activity, or the like, often by means of a distraction or substitute. • متضاد: addict
- The clinic weans people from smoking in a step-by-step process.
[ترجمه رضا راد] کلینیک مردم را طی فرایندی گام به گام ؛ترک میدهد .
|
[ترجمه بهنام] ان کلینیک طی فرایندی قدم به قدم افراد را از کشیدن سیکار باز می دارد.
|
[ترجمه گوگل] این کلینیک طی یک فرآیند گام به گام افراد را از کشیدن سیگار محروم می کند [ترجمه ترگمان] کلینیک افراد سیگاری را از کشیدن سیگار در یک مرحله مرحله به مرحله عبور می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: to bring (a child) up with; raise (usu. fol. by on).
- I was weaned on classical music.
[ترجمه گوگل] من در موسیقی کلاسیک از شیر گرفته شده بودم [ترجمه ترگمان] موسیقی کلاسیک را از خودم گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. It's difficult to wean an addict off cocaine once they're hooked.
[ترجمه یوسف] ترک کردن برای اولین بار در معتادین کوکایین دشوار است
|
[ترجمه بهنام] ترک دادن معتادی که به کوکایین اعتیاد دارد مشکل است.
|
[ترجمه learner] وقتی معتادین به کوکائین به دام افتاده اند ترک آنها سخت است
|
[ترجمه گوگل]به سختی می توان یک معتاد را از کوکائین جدا کرد [ترجمه ترگمان]به سختی می توان یک معتاد را از کوکائین ون جدا کرد زمانی که آن ها به دام می افتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It can be extremely difficult to wean children off junk food.
[ترجمه گوگل]جدا کردن کودکان از غذاهای ناسالم می تواند بسیار دشوار باشد [ترجمه ترگمان]جدا کردن بچه ها از غذاهای ناسالم می تواند بسیار دشوار باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You must wean yourself from smoking.
[ترجمه گوگل]شما باید خود را از سیگار کشیدن جدا کنید [ترجمه ترگمان]شما باید از سیگار کشیدن خودتان را از دست بدهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The whole scheme is intended to wean people off welfare dependency.
[ترجمه گوگل]کل این طرح برای از شیر گرفتن مردم از وابستگی به رفاه در نظر گرفته شده است [ترجمه ترگمان]این طرح قصد دارد تا مردم را از وابستگی به رفاه بازدارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The hospital managed to wean her off the drug.
[ترجمه گوگل]بیمارستان موفق شد او را از دارو جدا کند [ترجمه ترگمان] بیمارستان موفق شد دارو رو از بدنش خارج کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The patch enables smokers to wean themselves off cigarettes very gradually.
[ترجمه گوگل]این چسب به افراد سیگاری این امکان را می دهد که به تدریج خود را ترک کنند [ترجمه ترگمان]توده دود افراد سیگاری را قادر می سازد که به تدریج خود را از سیگار دور کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She tried to wean him away from football.
[ترجمه گوگل]سعی کرد او را از فوتبال دور کند [ترجمه ترگمان] اون سعی کرد از فوتبال جداش کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The doctor tried to wean her off sleeping pills.
[ترجمه گوگل]دکتر سعی کرد قرص های خواب آور را از او جدا کند [ترجمه ترگمان]دکتر سعی کرد قرص خواب آور بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The doctor never told me to wean him off the drug-to watch out for depression, anything.
[ترجمه گوگل]دکتر هرگز به من نگفت که او را از دارو جدا کنم، تا مراقب افسردگی باشم، هر چیزی [ترجمه ترگمان]دکتر هیچ وقت به من نگفت که از دارو استفاده کنم تا از افسردگی مراقبت کنم، هر چیزی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I am attempting to wean him but it is I and not the child who is loth to finish the business.
[ترجمه گوگل]سعی میکنم او را از شیر بگیرم، اما این من هستم و نه کودک که برای به پایان رساندن کار بدش میآید [ترجمه ترگمان]من سعی می کنم او را از این کار منصرف کنم، اما این من هستم و نه آن بچه ای که میل ندارد کار را تمام کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He tried hard to wean them away from crime by persuading them to learn a trade instead.
[ترجمه گوگل]او تلاش زیادی کرد تا با متقاعد کردن آنها به یادگیری حرفه ای، آنها را از جنایت دور کند [ترجمه ترگمان]او به سختی تلاش کرد تا آن ها را از جرم دور کند و آن ها را متقاعد کند که به جای آن تجارت را یاد بگیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Comforts and consolations may appear to wean us from the gifts to the Giver.
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر برسد که تسلی و تسلی ما را از هدایایی که به بخشنده می دهد از شیر گرفته است [ترجمه ترگمان]Comforts و consolations ممکن است به نظر برسد که ما را از هدیه دادن به the بازدارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. However, he may gradually wean himself off without any pushing from you.
[ترجمه گوگل]با این حال، او ممکن است به تدریج خود را بدون هیچ فشاری از سوی شما از شیر بگیرد [ترجمه ترگمان]با این حال، ممکن است رفته باشد بدون هل دادن به تو، کم کم از بدنش خارج شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I now wean them on to prepared food.
[ترجمه گوگل]من اکنون آنها را برای غذای آماده از شیر گرفته ام [ترجمه ترگمان]حالا آن ها را برای تهیه غذای آماده می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
از شیر مادر گرفتن (فعل)
wean
از پستان گرفتن (فعل)
wean
انگلیسی به انگلیسی
• break away from something one is accustomed to (i.e. a habit, nursing, etc.) when a mother weans her baby, she stops feeding it with milk from her breast and starts giving it other food. if you wean someone off something, especially something that is bad for them, you gradually make them stop doing it or using it.
پیشنهاد کاربران
EU has few options to wean from Russian natural gas dependence گزینه های کمی برای قطع وابستگی اتحادیه اروپا به گاز طبیعی روسیه وجود دارد.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To gradually detach from a habit or source 🤱 🔍 مترادف: Detach ✅ مثال: The mother weaned her baby from breastfeeding gradually.
از شیر گرفتن
از شیر گرفتن بچه: ". She weaned her baby when he was 3 months old and started him on powdered milk"
“Wean” can be used figuratively to describe the process of gradually reducing dependence or attachment to something. For example, one might say “It’s time to wean ourselves off fossil fuels and embrace renewable energy” to describe the process of transitioning from non - renewable to renewable energy sources. ... [مشاهده متن کامل]
"Wean" را می توان به صورت مجازی برای توصیف روند کاهش تدریجی وابستگی یا دلبستگی به چیزی استفاده کرد. برای مثال، می توان گفت: زمان آن رسیده است که مصرف خود از سوخت های فسیلی را کاهش دهیم و انرژی های تجدیدپذیر را با اشتیاق بپذیریم تا فرآیند گذار از انرژی های تجدیدناپذیر به منابع انرژی تجدیدپذیر را توصیف کند. He calls for the Democratic party to wean itself from “corporate elites” and redirect its sights on to working - class struggles. The company is trying to wean its customers off of single - use plastics by offering more sustainable alternatives. It’s time to wean yourself off of social media and start living in the moment. The government is working to wean the country off of fossil fuels and transition to renewable energy sources.
ترک دادن رها کردن از یک چیز با عادت بدمثلا wean your mind from dependence on distraction ذهنت رو از وابسته بودن به حواسپرتی رها کن، ترک بده Wean your bad habit عادت بدت رو ترک کن
Wean sb away from sth ترک کردن / دادن کسی از چیزی به تدریج
دور کردن برحذر داشتن
Changing the diet from milk only to solid foods
از شیر گرفتن کودک
قطع کردن
۱ - از شیر گرفتن کودک to gradually reduce consumption of mother’s milk or bottled milk until the little one is no longer nursing or bottle - feeding. ۲ - ترک کردن/ دادن، از وابستگی به چیزی رها کردن wean off/ from ... [مشاهده متن کامل]
۳ - کسی را از بچگی به چیزی عادت دادن To familiarize with something from childhood to make someone get used to something when they are young to wean a toddler from sucking a pacifier