warder

/ˈwɔːrdər//ˈwɔːdə/

معنی: زندانبان، عصا یا گرز، نگهبان دروازهیا قصر
معانی دیگر: پاسبان، قراول، نگهبان، پاسدار، دربان، دروازه بان، (در دست شاهان و فرماندهان - در مراسم رسمی) عصای قدرت، گرز شاهی، چوبدستی ارتشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: wardership (n.)
• : تعریف: a person who watches over or guards something such as an entranceway.
مشابه: warden

جمله های نمونه

1. A warder appeared at the cell door.
[ترجمه گوگل]نگهبانی جلوی در سلول ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]یک نگهبان در سلول ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The warder was always accommodating in allowing visitors in.
[ترجمه گوگل]نگهبان همیشه با اجازه دادن به بازدیدکنندگان همراه بود
[ترجمه ترگمان]وکیل بند همیشه با اجازه دادن به مهمانان وارد عمل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A few minutes later, the head - warder assembled the guards and warders in his office.
[ترجمه سید هادی حسینی] لحظاتی بعد سرشیفت، نگهبانان و زندانبان ها را در دفتر خود جمع کرد.
|
[ترجمه گوگل]چند دقیقه بعد، رئیس نگهبان، نگهبانان و نگهبانان را در دفتر خود جمع کرد
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد، نگهبان، نگهبانان و نگهبانان را در دفترش جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Daantjie Siebert, told the prison warder that Biko had studied medicine and yoga and was probably faking his injuries.
[ترجمه گوگل]داانتجی سیبرت به نگهبان زندان گفت که بیکو پزشکی و یوگا خوانده و احتمالاً جراحاتش را جعل کرده است
[ترجمه ترگمان]Daantjie سیبرت، به وکیل زندانی گفت که Biko در رشته پزشکی و یوگا آموزش دیده است و احتمالا در مورد جراحت او تظاهر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A warder stood at one end of the infirmary, standing by a thick metal door.
[ترجمه گوگل]نگهبانی در یک انتهای تیمارستان ایستاده بود و در کنار یک در فلزی ضخیم ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یکی از افراد نگهبان در انتهای درمانگاه ایستاده بود و کنار در فلزی بزرگی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the past several days, the warder said, jail authorities had been pestering the police to get more helpers . . . .
[ترجمه گوگل]نگهبان گفت که در چند روز گذشته، مقامات زندان پلیس را برای گرفتن کمک های بیشتر آزار می دادند
[ترجمه ترگمان]وکیل بند گفت که در چند روز گذشته مقامات زندان به پلیس اجازه داده بودند تا کمک بیشتری دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The warder peered through the observation slot then selected a key from the long chain that dangled from his belt.
[ترجمه گوگل]نگهبان از طریق شکاف مشاهده، کلیدی را از زنجیر بلندی که از کمربندش آویزان بود انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل بند از شکاف مشاهده نگاه کرد و کلیدی را از زنجیر بلند که از کمربندش آویخته بود، انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bulls, the dragon-men, the serpent warder of the Fleece, I conquered them.
[ترجمه گوگل]گاوهای نر، اژدها، نگهبان مار پشم، آنها را تسخیر کردم
[ترجمه ترگمان]گاوها، اژدها اژدها، warder و او، آن ها را فتح کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Who set me free - warder or prisoner - I have no idea.
[ترجمه گوگل]چه کسی مرا آزاد کرد - زندانبان یا زندانی - من نمی دانم
[ترجمه ترگمان]- چه کسی مرا آزاد کرد - نگهبان یا زندانی - من هیچ نظری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The warder found the key he sought, unlocked the door and allowed Nicholson through.
[ترجمه گوگل]نگهبان کلیدی را که به دنبالش بود پیدا کرد، در را باز کرد و به نیکلسون اجازه ورود داد
[ترجمه ترگمان]نگهبان کلید را پیدا کرد، قفل در را باز کرد و به نیکلسون اجازه رفتن داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One warder lost an eye in the battle to regain control.
[ترجمه گوگل]یکی از نگهبانان در نبرد برای به دست آوردن کنترل یک چشم خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]یک وکیل در نبرد برای به دست آوردن مجدد کنترل یک چشم از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a warder living at the crossing of the town.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان در گذرگاه شهر زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]یک نگهبان در تقاطع خیابان زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Chief Warder and his escort next meet the main guard, who present arms to them.
[ترجمه گوگل]رئیس نگهبان و اسکورتش در مرحله بعدی با نگهبان اصلی ملاقات می کنند که اسلحه به آنها می دهد
[ترجمه ترگمان]رئیس Warder و همراهی او را در کنار گارد اصلی که در آغوش آنان بود ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the prisoner is sick, the warder will call in the prison doctor to treat him.
[ترجمه گوگل]اگر زندانی بیمار باشد، زندانبان برای معالجه او با پزشک زندان تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر زندانی مریض باشد، نگهبان برای درمان با او به زندان خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Everyone sees the ugly warder as a monster.
[ترجمه گوگل]همه نگهبان زشت را مانند یک هیولا می بینند
[ترجمه ترگمان]همه او را به عنوان یک هیولا می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زندانبان (اسم)
concierge, turnkey, warder

عصا یا گرز (اسم)
warder

نگهبان دروازهیا قصر (اسم)
warder

انگلیسی به انگلیسی

• guard; watchman; sentry; jailer (british)
a warder is a person who is in charge of prisoners in a jail.

پیشنهاد کاربران

زندانبان. نگهبان زندان
مثال:
warders can't always anticipate the actions of prisoners
زندانبانها همیشه نمی توانند افعال و حرکات زندانیان را پیش بینی کنند.
To kill someone

بپرس