• : تعریف: a person who watches over or guards something such as an entranceway. • مشابه: warden
جمله های نمونه
1. A warder appeared at the cell door.
[ترجمه گوگل]نگهبانی جلوی در سلول ظاهر شد [ترجمه ترگمان]یک نگهبان در سلول ظاهر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The warder was always accommodating in allowing visitors in.
[ترجمه گوگل]نگهبان همیشه با اجازه دادن به بازدیدکنندگان همراه بود [ترجمه ترگمان]وکیل بند همیشه با اجازه دادن به مهمانان وارد عمل می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A few minutes later, the head - warder assembled the guards and warders in his office.
[ترجمه سید هادی حسینی] لحظاتی بعد سرشیفت، نگهبانان و زندانبان ها را در دفتر خود جمع کرد.
|
[ترجمه گوگل]چند دقیقه بعد، رئیس نگهبان، نگهبانان و نگهبانان را در دفتر خود جمع کرد [ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد، نگهبان، نگهبانان و نگهبانان را در دفترش جمع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Daantjie Siebert, told the prison warder that Biko had studied medicine and yoga and was probably faking his injuries.
[ترجمه گوگل]داانتجی سیبرت به نگهبان زندان گفت که بیکو پزشکی و یوگا خوانده و احتمالاً جراحاتش را جعل کرده است [ترجمه ترگمان]Daantjie سیبرت، به وکیل زندانی گفت که Biko در رشته پزشکی و یوگا آموزش دیده است و احتمالا در مورد جراحت او تظاهر کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A warder stood at one end of the infirmary, standing by a thick metal door.
[ترجمه گوگل]نگهبانی در یک انتهای تیمارستان ایستاده بود و در کنار یک در فلزی ضخیم ایستاده بود [ترجمه ترگمان]یکی از افراد نگهبان در انتهای درمانگاه ایستاده بود و کنار در فلزی بزرگی ایستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. For the past several days, the warder said, jail authorities had been pestering the police to get more helpers . . . .
[ترجمه گوگل]نگهبان گفت که در چند روز گذشته، مقامات زندان پلیس را برای گرفتن کمک های بیشتر آزار می دادند [ترجمه ترگمان]وکیل بند گفت که در چند روز گذشته مقامات زندان به پلیس اجازه داده بودند تا کمک بیشتری دریافت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The warder peered through the observation slot then selected a key from the long chain that dangled from his belt.
[ترجمه گوگل]نگهبان از طریق شکاف مشاهده، کلیدی را از زنجیر بلندی که از کمربندش آویزان بود انتخاب کرد [ترجمه ترگمان]وکیل بند از شکاف مشاهده نگاه کرد و کلیدی را از زنجیر بلند که از کمربندش آویخته بود، انتخاب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The bulls, the dragon-men, the serpent warder of the Fleece, I conquered them.
[ترجمه گوگل]گاوهای نر، اژدها، نگهبان مار پشم، آنها را تسخیر کردم [ترجمه ترگمان]گاوها، اژدها اژدها، warder و او، آن ها را فتح کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Who set me free - warder or prisoner - I have no idea.
[ترجمه گوگل]چه کسی مرا آزاد کرد - زندانبان یا زندانی - من نمی دانم [ترجمه ترگمان]- چه کسی مرا آزاد کرد - نگهبان یا زندانی - من هیچ نظری ندارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The warder found the key he sought, unlocked the door and allowed Nicholson through.
[ترجمه گوگل]نگهبان کلیدی را که به دنبالش بود پیدا کرد، در را باز کرد و به نیکلسون اجازه ورود داد [ترجمه ترگمان]نگهبان کلید را پیدا کرد، قفل در را باز کرد و به نیکلسون اجازه رفتن داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. One warder lost an eye in the battle to regain control.
[ترجمه گوگل]یکی از نگهبانان در نبرد برای به دست آوردن کنترل یک چشم خود را از دست داد [ترجمه ترگمان]یک وکیل در نبرد برای به دست آوردن مجدد کنترل یک چشم از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is a warder living at the crossing of the town.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان در گذرگاه شهر زندگی می کند [ترجمه ترگمان]یک نگهبان در تقاطع خیابان زندگی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Chief Warder and his escort next meet the main guard, who present arms to them.
[ترجمه گوگل]رئیس نگهبان و اسکورتش در مرحله بعدی با نگهبان اصلی ملاقات می کنند که اسلحه به آنها می دهد [ترجمه ترگمان]رئیس Warder و همراهی او را در کنار گارد اصلی که در آغوش آنان بود ملاقات کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If the prisoner is sick, the warder will call in the prison doctor to treat him.
[ترجمه گوگل]اگر زندانی بیمار باشد، زندانبان برای معالجه او با پزشک زندان تماس می گیرد [ترجمه ترگمان]اگر زندانی مریض باشد، نگهبان برای درمان با او به زندان خواهد رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Everyone sees the ugly warder as a monster.
[ترجمه گوگل]همه نگهبان زشت را مانند یک هیولا می بینند [ترجمه ترگمان]همه او را به عنوان یک هیولا می بینند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
زندانبان (اسم)
concierge, turnkey, warder
عصا یا گرز (اسم)
warder
نگهبان دروازهیا قصر (اسم)
warder
انگلیسی به انگلیسی
• guard; watchman; sentry; jailer (british) a warder is a person who is in charge of prisoners in a jail.
پیشنهاد کاربران
زندانبان. نگهبان زندان مثال: warders can't always anticipate the actions of prisoners زندانبانها همیشه نمی توانند افعال و حرکات زندانیان را پیش بینی کنند.