اسم ( noun )
• (1) تعریف: a round dance for couples in three-four time with the accent on the first beat.
• (2) تعریف: a piece of music for this dance, or in its distinctive rhythm.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or characteristic of the waltz.
- a waltz step
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waltzes, waltzing, waltzed
حالات: waltzes, waltzing, waltzed
• (1) تعریف: to dance a waltz.
• (2) تعریف: (informal) to move or proceed easily or lightly (often fol. by through).
- He waltzed through the audition.
[ترجمه حسین کتابدار] او امتحان بازیگری را به راحتی پشت سر گذاشت.|
[ترجمه گوگل] او از طریق استماع والس کرد[ترجمه ترگمان] اون تست بازیگری رو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She came waltzing through the room.
[ترجمه حسین کتابدار] او با حالتی بی خیال و با اعتماد به نفس وارد اتاق شد و با ظرافت حرکت می کرد گویی در حال رقصیدن والس است.|
[ترجمه گوگل] او در حال والسی در اتاق آمد[ترجمه ترگمان] اون از اتاق اومد بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: waltzer (n.)
مشتقات: waltzer (n.)
• (1) تعریف: to dance a waltz with, esp. as the leading partner.
• (2) تعریف: (informal) to lead (someone) briskly and with authority.
- She waltzed the child into the dental clinic.
[ترجمه حسین کتابدار] او کودک را با اطمینان، ظرافت و به راحتی به داخل درمانگاه دندانپزشکی برد.|
[ترجمه گوگل] او کودک را به کلینیک دندانپزشکی برد[ترجمه ترگمان] اون بچه رو به کلینیک دندون پزشکی هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید