wakening

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of waking up or ceasing to sleep.

جمله های نمونه

1. No one knows the date of the wakening of the process.
[ترجمه گوگل]هیچ کس تاریخ بیداری روند را نمی داند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس تاریخ این فرآیند را نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nurses spoke a low voice to avoid wakening the patient.
[ترجمه گوگل]پرستاران با صدای آهسته صحبت می کردند تا بیمار را بیدار نکنند
[ترجمه ترگمان]پرستاران با صدای آهسته ای حرف می زدند که از بیدار شدن به بالین بیمار خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was fearful of wakening his father.
[ترجمه گوگل]می ترسید پدرش را بیدار کند
[ترجمه ترگمان]از بیدار شدن به پدرش می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He asks to be wakening at 7:00.
[ترجمه گوگل]او می خواهد که ساعت 7:00 بیدار شود
[ترجمه ترگمان]می خواهد از ساعت ۷ به خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She closed the door very quietly, as she was afraid of wakening her baby.
[ترجمه گوگل]او خیلی آرام در را بست، زیرا می ترسید بچه اش را بیدار کند
[ترجمه ترگمان]به آرامی در را بست، همان طور که می ترسید به بچه اش بیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She seemed calm enough but the fit she had thrown on first wakening was fresh in his mind.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی آرام به نظر می رسید، اما تناسبی که در اولین بیدار شدن به وجود آورده بود در ذهن او تازه بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به اندازه کافی آرام به نظر می رسد، اما آن جا که اول بیدار کرده بود بیدار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Experimental evidence shows that the incorporation of stimuli into dreaming is indeed associated with continued sleep, rather than wakening.
[ترجمه گوگل]شواهد تجربی نشان می دهد که گنجاندن محرک ها در رویاپردازی در واقع با ادامه خواب، به جای بیداری مرتبط است
[ترجمه ترگمان]شواهد تجربی نشان می دهند که ترکیب محرک ها در خواب، به جای wakening، همراه با خواب مداوم همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The soldier whose ugly face I had glimpsed on wakening punched me in the mouth.
[ترجمه گوگل]سربازی که چهره زشتش را در بیدار شدن نگاه کرده بودم مشتی به دهانم زد
[ترجمه ترگمان]سربازی که چهره زشت من در خواب دیده بود به من مشت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ingurgitation in a banquet in dream is very happy. Sudden wakening up from the dream makes you feel something lost and regretful.
[ترجمه گوگل]برانگیختن در ضیافت در خواب بسیار خوشحال کننده است بیدار شدن ناگهانی از رویا باعث می شود احساس کنید چیزی از دست رفته و پشیمان هستید
[ترجمه ترگمان]Ingurgitation در یک ضیافت در خواب بسیار خوشحال است ناگهانی بودن ناگهانی از خواب باعث می شود که احساس پشیمانی و پشیمانی بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I looked neither to rising sun, nor smiling sky, nor wakening nature.
[ترجمه گوگل]نه به طلوع خورشید نگاه کردم، نه به آسمان خندان و نه به طبیعت بیدار
[ترجمه ترگمان]نه به آسمان نگاه می کردم و نه به طبیعت که بیدار می شد و نه به طبیعت که بیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When he came back home from his night shift, Jason tried to avoid wakening his family.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از شیفت شب به خانه برگشت، جیسون سعی کرد خانواده اش را بیدار نکند
[ترجمه ترگمان]وقتی که از شیفت شب برگشت خونه، جیسون سعی کرد که از این که به خانواده اش بیدار شه دوری کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How to make the sound: make the schwa with your jaws slightly open, your lips relaxed, and your tongue in the same position as when you wake up (everyone uses the schwa upon wakening!).
[ترجمه گوگل]نحوه ایجاد صدا: شوا را طوری درست کنید که آرواره هایتان کمی باز باشد، لب هایتان شل باشد و زبانتان در همان حالتی باشد که از خواب بیدار می شوید (همه در هنگام بیدار شدن از شوا استفاده می کنند!)
[ترجمه ترگمان]چگونه صدا را بسازید: دهان خود را کمی باز کنید، لبه ای شما شل می شوند و زبان شما در همان موقعیت زمانی که بیدار می شوید (همه از schwa بر روی wakening استفاده می کنند)!)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ingurgitation in banquet in dream is very happy. Sudden wakening up from dream makes you feel something lost and regretful.
[ترجمه گوگل]برانگیختن در ضیافت در خواب بسیار خوشحال کننده است بیدار شدن ناگهانی از رویا باعث می شود احساس کنید چیزی از دست رفته و پشیمان هستید
[ترجمه ترگمان]Ingurgitation در ضیافت در خواب بسیار خوشحال است ناگهانی بودن ناگهانی از خواب باعث می شود که احساس پشیمانی و پشیمانی بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She closed the door very quietly, as she was afraid of wakening the sleeper.
[ترجمه گوگل]او در را بسیار آرام بست، زیرا از بیدار کردن خواب می‌ترسید
[ترجمه ترگمان]به آرامی در را بست، همان طور که می ترسید به خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• awakening, act or process of waking up

پیشنهاد کاربران

بپرس