worthwhile

/ˈwɜːrˈθwaɪl//ˈwɜːθwaɪl/

معنی: ارزنده، ارزش دار، قابل صرف وقت
معانی دیگر: ارزشمند، سودمند، به صرفه، مفید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: valuable or rewarding enough to be worth the expenditure of time and energy.
متضاد: good-for-nothing, hollow, meaningless

- Traveling abroad was a worthwhile experience for him, despite the difficulties he encountered.
[ترجمه بهادر اسلامی] سفر برون مرزی تجربه مفید یا سودمندی برای او بود، هرچند با مشکلاتی مواجه بود.
|
[ترجمه گوگل] سفر به خارج از کشور علیرغم مشکلاتی که برایش پیش آمد تجربه ارزشمندی بود
[ترجمه ترگمان] مسافرت خارج از کشور، علی رغم مشکلاتی که با آن مواجه شد، تجربه ارزشمندی برای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The book is challenging to read, but I think you'll find the effort worthwhile.
[ترجمه گوگل] خواندن کتاب چالش برانگیز است، اما فکر می‌کنم تلاش برای شما ارزشمند است
[ترجمه ترگمان] خواندن کتاب چالش برانگیز است، اما فکر می کنم این تلاش را ارزشمند خواهید یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a worthwhile activity
فعالیت ارزنده

2. a worthwhile junior novel
رمان به درد خوری برای جوانان

3. She considers teaching a worthwhile career.
[ترجمه مجید] او آموزش دادن را یک شغل یا حرفه ارزشمند میداند
|
[ترجمه گوگل]او تدریس را شغلی ارزشمند می داند
[ترجمه ترگمان]او تدریس یک شغل ارزشمند را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You need to redirect your energies into more worthwhile activities.
[ترجمه گوگل]شما باید انرژی خود را به سمت فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید انرژی های خود را به فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is worthwhile to do this.
[ترجمه گوگل]انجام این کار ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]انجام این کار ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is worthwhile to note that both suffered persecution.
[ترجمه گوگل]شایان ذکر است که هر دو مورد آزار و اذیت قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]شایان ذکر است که هر دو مورد آزار و اذیت و آزار قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش بتوانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their gratitude made it all worthwhile.
[ترجمه گوگل]قدردانی آنها همه چیز را ارزشمند کرد
[ترجمه ترگمان] قدردانی اونا باعث شد که همه اینا ارزش داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You might find it worthwhile to consult a financial adviser.
[ترجمه گوگل]شاید برای شما مفید باشد که با یک مشاور مالی مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است برای مشورت با یک مشاور مالی ارزشمند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It didn't seem worthwhile writing it all out again.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد ارزش آن را داشته باشد که دوباره همه چیز را بازنویسی کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که ارزش نوشتن را دوباره داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. High prices in the UK make it worthwhile for buyers to look abroad.
[ترجمه گوگل]قیمت های بالا در انگلستان باعث می شود خریداران به خارج از کشور نگاه کنند
[ترجمه ترگمان]قیمت های بالا در انگلستان برای خریداران در خارج از کشور ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I thought it was worthwhile to clarify the matter.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که ارزش دارد موضوع را روشن کنم
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم ارزش این را دارد که موضوع را روشن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It wasn't worthwhile continuing with the project.
[ترجمه اسحاقی] ادامه دادن پروژه ارزشمند نبود
|
[ترجمه گوگل]ارزش ادامه پروژه را نداشت
[ترجمه ترگمان]پرداختن به این پروژه ارزشمند نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We decided to give the money to a worthwhile cause .
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم پول را به یک هدف ارزشمند بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که این پول را به یک دلیل ارزشمند بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nursing is a very worthwhile career.
[ترجمه گوگل]پرستاری شغل بسیار ارزشمندی است
[ترجمه ترگمان]پرستاری یک شغل بسیار ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزنده (صفت)
worthwhile

ارزش دار (صفت)
worthwhile

قابل صرف وقت (صفت)
worthwhile

انگلیسی به انگلیسی

• rewarding, beneficial, profitable
if something is worthwhile, it is enjoyable or useful, and worth the time, money, or effort spent on it.

پیشنهاد کاربران

Worthwhile ( adj )
Deserving of time and attention
Rewarding
مفید، ارزنده، باارزش، اقتصادی، بصرفه، ارزش دار، قابل صرف وقت
ارزشمند ، ارزش دار ، به صرفه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : worth / worthiness / worthlessness / worthy
✅️ صفت ( adjective ) : worth / worthy / worthless / worthwhile
✅️ قید ( adverb ) : worthily
ارزشمند - با ارزش - ارزنده
*اینو با طلا و کالای فیزیکی نمیگن. بیشتر جنبه معنوی و زمانی رو هدف قرار میده. یعنی ارزش زمان دارد یا نه. ارزش انرژی که میخوای مصرف کنی رو داره یا نه
🔴 worth the time, money, or effort spent; of value or importance
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a worthwhile investment : یک� سرمایه گذاری �با ارزش
◀️ The money is for a worthwhile cause/charity : پول برای یک هدف/خیریه ارزنده ( درخور ) است.
◀️ The trip was worthwhile : سفر ارزشمند بود.
◀️ Seeing my children's joy made building the tree house all worthwhile : دیدن شادی فرزندانم ساختن خانه درختی را ارزشمند کرد.
◀️ ?Is it worthwhile to try to fix my computer : آیا می ارزه رایانه ام رو تعمیر کنم؟
◀️ a worthwhile activity : فعالیت ارزنده

مفید فایده
Worthwhile با ارزش
Worthless بی ارزش
شایسته
مثمر ثمر
مفید
قابل توجه
با ارزش
ارزشمند
– That was a worthwhile experience
– It's not a worthwhile use of your time
– She considers teaching a worthwhile career
Rewarding

ارزشمند
چیزی که ارزش صرف وقت رو داره
🧡🍂
ارزنده
باارزش
worth the time, money, or effort spent
of value or importance
( برای توصیف چیزی که ) ارزش و اهمیت دارد
worthy
valuable
significant
important
purposeful
meaningful
helpful
Of help
مقرون به صرفه
Useful /ارزنده😇
ارزشمند
ارزشمند
سودمند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس