watering place

/ˈwɒtərɪŋˈpleɪs//ˈwɔːtərɪŋpleɪs/

معنی: مخزن، اب انبار، ابشخور، مشرب، استخر، محل چشمه اب معدنی
معانی دیگر: محل آب خوردن جانوران، آبشخور، آبخورگاه، محل به دست آوردن آب نوشیدنی، آبگاه، (انگلیس) تفریحگاه دارای چشمه ی آب معدنی، تفریحگاه کنار دریا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place where animals drink or humans get fresh water, such as a pool or stream.

(2) تعریف: a health resort featuring mineral springs or water sports; spa.

جمله های نمونه

1. At the first watering place they jumped from the open wagons and rushed to douse their burning clothes.
[ترجمه گوگل]در اولین محل آبیاری از واگن های باز پریدند و با عجله هجوم آوردند تا لباس های سوزان خود را خنثی کنند
[ترجمه ترگمان]در اولین جایی که آب از ارابه ها باز شده بود، از ارابه ها پایین پریدند و با عجله لباس های burning خود را بیرون ریختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Straw in Water Place the straw in the glass of water.
[ترجمه گوگل]نی در آب نی را در لیوان آب قرار دهید
[ترجمه ترگمان]\"استراو\" در آب، کاه را در لیوان آب قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Oh! My mouth is watering place are you talking about?
[ترجمه گوگل]اوه دهانم آب می زند، شما در مورد آن صحبت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]اوه! دهانم پر از آب شده، داری درباره چی حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They even found them in Britain, and Bath remained a watering place for centuries.
[ترجمه گوگل]آنها حتی آنها را در بریتانیا پیدا کردند و باث برای قرن ها محل آبیاری باقی ماند
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی آن ها را در بریتانیا پیدا کردند، و بث برای قرن ها یک مکان آبیاری باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some farmers design pipes paths for animals from different cumers paddocks to drink watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیرهای لوله‌ای را برای حیوانات از پادوک‌های مختلف برای آب‌خوری طراحی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان برای حیوانات از چراگاه ها و چراگاه های مختلف برای نوشیدن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some farmers design paths for animals from different pedacatspaddocks to drink from a common watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیرهایی را برای حیوانات از پداکات های مختلف طراحی می کنند تا از یک محل آبیاری مشترک آب بنوشند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان مسیرهایی را برای حیوانات از pedacatspaddocks مختلف برای نوشیدن از یک مکان آبیاری معمولی طراحی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some farmers designed design a path for animals from different products paddocks to drink from a carman common watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیری را برای حیوانات از پادوک های محصولات مختلف طراحی کردند تا از محل آبیاری مشترک کارمان بنوشند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان طراحی طراحی مسیر برای حیوانات از چراگاه محصولات مختلف برای نوشیدن از یک محل آبیاری معمولی را طراحی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some farmers design pipes paths for animals from different paddocks to drink a common watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیرهای لوله‌ای را برای حیوانات از پادوک‌های مختلف طراحی می‌کنند تا یک محل آبیاری مشترک بنوشند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان برای حیوانات از چراگاه ها مختلفی برای نوشیدن یک محل آبیاری معمولی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some farmers design paths for animals from different paduks paddocks to drink a common watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیرهایی را برای حیوانات از پادوک های مختلف پادوک طراحی می کنند تا یک محل آبیاری مشترک بنوشند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان مسیرهایی را برای حیوانات از چراگاه ها مختلف برای نوشیدن یک مکان آبیاری متداول طراحی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some farmers design a path for animals from different paddocks to drink a common watering place.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان مسیری را برای حیوانات از پادوک‌های مختلف طراحی می‌کنند تا یک محل آبیاری مشترک بنوشند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان در حال طراحی مسیر برای حیوانات از چراگاه ها مختلف برای نوشیدن یک مکان آبیاری معمولی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

اب انبار (اسم)
reservoir, pool, cistern, watering place

ابشخور (اسم)
destiny, trough, watering place

مشرب (اسم)
nature, grain, disposition, mood, humor, watering place

استخر (اسم)
pool, lin, linn, watering place, lake, lough, swimming pool, stank

محل چشمه اب معدنی (اسم)
watering place

پیشنهاد کاربران

بپرس