whitening

/ˈwaɪtənɪŋ//ˈwaɪtənɪŋ/

سفیدسازی، سفیدکنی، سفید شدگی، یکجور ماهی سفید

جمله های نمونه

1. Her knuckles whitened as she gripped the gun.
[ترجمه گوگل]وقتی اسلحه را گرفت، بند انگشتانش سفید شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که تفنگش را گرفته بود، knuckles سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Snow had whitened the tops of the trees.
[ترجمه گوگل]برف بالای درختان را سفید کرده بود
[ترجمه ترگمان]برف نوک درختان را سفید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I must whiten my tennis shoes.
[ترجمه گوگل]باید کفش های تنیسم را سفید کنم
[ترجمه ترگمان]من باید کفش های تنیس ام رو سفید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her knuckles whiten as she clenches her hands harder.
[ترجمه گوگل]وقتی دست هایش را محکم تر فشار می دهد، بند انگشتانش سفید می شود
[ترجمه ترگمان]همچنان که به دست هایش فشار می اورد، انگشتانش سفید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This stuff is supposed to whiten your teeth.
[ترجمه گوگل]این ماده قرار است دندان های شما را سفید کند
[ترجمه ترگمان] این چیزا قرار بود دندونات رو سفید کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her hair had whitened over the years.
[ترجمه گوگل]موهایش در طول سال ها سفید شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را سال ها سفید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her face whitened when she heard the news.
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر صورتش سفید شد
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید چهره اش سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gripped the wheel until his knuckles whitened.
[ترجمه گوگل]چرخ را گرفت تا بند انگشتانش سفید شد
[ترجمه ترگمان]فرمان داد تا knuckles سفید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's had her nicotine-stained teeth whitened.
[ترجمه گوگل]او دندان های آغشته به نیکوتین خود را سفید کرده است
[ترجمه ترگمان]اون دندون های nicotine رنگش سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Outside, a light snow had begun to fall, whitening the streets with downy flakes.
[ترجمه گوگل]بیرون، برف ملایمی شروع به باریدن کرده بود و خیابان ها را با پوسته های کرکی سفید کرده بود
[ترجمه ترگمان]بیرون، برف سبکی شروع به باریدن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His knuckles whitened as he gripped the microphone.
[ترجمه گوگل]وقتی میکروفون را گرفت، بند انگشتانش سفید شد
[ترجمه ترگمان]همچنان که میکروفون را در دست گرفته بود، knuckles سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She watched her bare toe rub against the whitened concrete of the balcony.
[ترجمه گوگل]او نگاه می کرد که انگشت برهنه اش به بتن سفید شده بالکن می سایید
[ترجمه ترگمان]با انگشت پای برهنه او را که روی بتون سفید ایوان نشسته بود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One man now sports a mohawk whitened with peroxide.
[ترجمه گوگل]یک مرد در حال حاضر یک موهاوک سفید شده با پراکسید ورزش می کند
[ترجمه ترگمان]حالا یک مرد با mohawk peroxide سفید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Makeup began to whiten his lapels like droppings on a statue.
[ترجمه گوگل]آرایش شروع به سفید کردن یقه هایش کرد مثل مدفوع روی مجسمه
[ترجمه ترگمان]آرایش برای سفید کردن پالتویش مانند droppings روی یک مجسمه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] سفید شدن

انگلیسی به انگلیسی

• process of turning white or making something white, bleaching
making something white

پیشنهاد کاربران

بپرس