volant

/ˈvoʊlənt//ˈvəʊlənt/

معنی: پرنده، جاری، سبک روح، پرواز کننده، چابک
معانی دیگر: قادر به پرواز، پروازگر، زبل، چست، تیزدست

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: flying or able to fly.

(2) تعریف: moving quickly or deftly; agile.
مشابه: active

(3) تعریف: in heraldry, shown with extended wings, as if in flight.

جمله های نمونه

1. Effect sale is " volant Gao Fei " the biggest characteristic of the plan, effect sale is the continuance of brand sale and promotion.
[ترجمه گوگل]فروش اثر "داوطلب گائو فی" بزرگترین ویژگی طرح است، فروش اثر تداوم فروش و ارتقاء نام تجاری است
[ترجمه ترگمان]فروش اثر \"volant Gao Fei\"، بزرگ ترین ویژگی برنامه، فروش اثر، ادامه فروش برند و تبلیغات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The woman resembles a volant Feng Diao, before twisting human body desire, fly, very beautiful feeling.
[ترجمه گوگل]زن شبیه یک فنگ دیائو ارادی است، قبل از پیچاندن میل بدن انسان، پرواز، احساس بسیار زیبا
[ترجمه ترگمان]این زن شبیه به volant Feng Diao است، قبل از آنکه میل بدن انسان، پرواز کردن و احساس بسیار زیبایی را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. See only among them a piece, a Cang Ying towers aloft on abrupt rock, volant be about to fly.
[ترجمه گوگل]فقط در میان آنها قطعه ای را ببینید، یک برج کانگ یینگ بر فراز صخره های ناگهانی، آماده پرواز است
[ترجمه ترگمان]فقط در میان آن ها یک قطعه، یک برج Cang Ying که بر فراز صخره بلند پرواز می کند، در شرف پرواز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Be when facing up to Asian reality come a few years, east Asia a batch of countries with " wild goose goes " means is volant and towering.
[ترجمه گوگل]زمانی که با واقعیت آسیایی روبرو می شوید، چند سال آینده، شرق آسیا دسته ای از کشورهایی با "غاز وحشی می رود" به معنی مهیج و سر به فلک کشیده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که با واقعیت آسیایی رو به رو هستید، در چند سال آینده در شرق آسیا، دسته ای از کشورها با \"غاز وحشی\" به معنای volant و سربه فلک کشیده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now he is in the attitude, with third this vast sky, volant hover.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در نگرش است، با سوم این آسمان وسیع، شناور ارادی
[ترجمه ترگمان]اکنون در این وضع است، با سومین آسمان پهناور که در هوا شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So, this learns to tell this only " impossible " volant bumblebee, can it still fly to rise?
[ترجمه گوگل]بنابراین، این یاد می گیرد که به این تنها زنبور "غیر ممکن" بگوید، آیا هنوز می تواند پرواز کند تا بلند شود؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این یاد می گیرد که این تنها \"غیر ممکن\" volant bumblebee را بگوید، آیا هنوز هم می تواند پرواز کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Results:Transvaginal ultrasound had many characters, such as clear, accurate and Volant. It was also used to early diagnose the untypical and uncracked salpingocyesis.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: سونوگرافی ترانس واژینال دارای ویژگی‌های فراوانی از جمله واضح، دقیق و Volant بود همچنین برای تشخیص زودهنگام سالپنگوسیزیس غیر معمول و ترک نشده استفاده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: سونوگرافی مینیاتوری ویژگی های بسیاری دارد، مانند واضح، دقیق و volant همچنین برای تشخیص زودهنگام the و salpingocyesis مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرنده (اسم)
bird, fowl, volant

جاری (صفت)
current, going, volant, running, sluicy

سبک روح (صفت)
merry, gay, jovial, volant, elastic

پرواز کننده (صفت)
volant, flying

چابک (صفت)
light, clever, handy, nimble, dexterous, adroit, deft, agile, perky, feisty, quick, brisk, swift, light-foot, light-footed, spry, rapid, speedy, volant, frisky, lissom, lissome, lithesome, rath, rathe, kittle, lightsome

انگلیسی به انگلیسی

• able to fly; with wings spread out (heraldy); agile, nimble, quick

پیشنهاد کاربران

بپرس